باز: تکامل آنلاین
قسمت: 394
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۳۹۴: ما داریم میبازیم
[پیمان سرسختی- مهارت منفعل. هنگامی که سلامتی شما به زیر ۲٪ کاهش مییابد، تمام آمارهای شما به مدت ۱۰ ثانیه ۲۰۰٪ افزایش مییابد. دوره استراحت- ۱ دقیقه]
الکس بدون پلک زدن به رابط سیستم خود خیره شد. او آن را بارها و بارها خواند تا مطمئن شود که چیزها را اشتباه تعبیر نکرده است.
این مهارت به این معنی بود که هر زمانی که او نزدیک بود ببازد یا بهتر بگوییم بمیرد، آخرین انفجار قدرت و توانایی را برای برگرداندن ورق بهدست می¬آورد!
این تک مهارت میتواند به طور جدی به معنای تفاوت بین زندگی و مرگ باشد! چنین مهارتهایی وجود داشت؟ این خیلی غیرقابل باور بود! بیش از حد قدرتمند!
او فقط یک نفر دیگر را میشناخت که به طور بالقوه میتوانست چنین مهارتهایی داشته باشد و آن لیام بود.
جای تعجب نیست که این مرد همیشه میتواند از دیگران جلوتر باشد و مانند یک دیوانه بجنگد. او خودش را جمع¬وجور کرد و سپس سرش را تکان داد و متوجه شد که بدون هیچ دلیلی خود را با آن مرد مقایسه میکند.
رابط سیستم را بست و برگشت و به کشیش نگاه کرد تا چیزی بگوید که ناگهان متوجه شد چیزی اشتباه است.
تخت طلایی و اتاقی که او در آن ایستاده بود خالی بود.
الکس به اطراف نگاه کرد و دری را در کنارش دید. در را باز کرد و به راهرو رفت.
بار دیگر، راهرو خالی بود، اما چند ثانیه بعد، چند خدمه معبد از کنار او گذشتند که همگی همان ردای سفید با حاشیههای طلایی را پوشیده بودند.
«ببخشید؟ کشیش؟ کشیش؟» او با ناهنجاری صدا زد و گروه مردم ناگهان متوقف شدند.
«یه مزاحم؟ کی بهت اجازه داد داخل بری؟» یکی از آنها با نگرانی صحبت کرد اما خدمتکار زن دیگری که در کنارش ایستاده بود مانع او شد.
«خواهر اول آروم باش. تو نمیتونی درخشش طلایی رو روی پوس...
کتابهای تصادفی


