فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

باز: تکامل آنلاین

قسمت: 421

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۴۲۱ – یکی دیگه‌ هم اینجاست؟

«بوم! بوم! بوم! وای خدای من، این خیلی سرگرم کننده است!» مدن با صدای بلند فریاد زد، در حالی که آنیا اخم کرده بود. او به خاطر همه کثیفی‌ها، دودها و زباله‌ها به شدت سرفه می‌کرد.

همچنین لایه نازکی از کثیفی سیاه پوست او را پوشانده بود که حالت تهوع در او ایجاد می‌کرد. او از کل این چیدمان و بوی انفجار متنفر بود.

در کنار آنها بَرت و کوسکه هر دو حالات بی تفاوتی داشتند. همه به شدت خسته و فرسوده بودند و نمی‌توانستند صبر کنند تا این مبارزه به پایان برسد.

آنیا بعد از سرفه کردن دوباره آب دهانش را بیرون انداخت و گفت: «فقط یه بمب دیگه بنداز و کارش رو تموم کن.»

هر بمب حدود ۱۰۰۰۰۰ خسارت وارد می‌کرد، بنابراین او می‌دانست که مبارزه هنوز تمام نشده است. آنها هنوز راه درازی در پیش داشتند.

برای چند دقیقه بعد، گروه بی وقفه غول عظیم الجثه را بمباران کردند و مدن با استفاده از یکی از حیوانات خانگی خود، شاخ نقره‌ای، از دور بی‌وقفه به آن حمله می‌کرد.

سرعت گوزن نر وقتی که اطراف غول بی چهره می‌پرید و آن را به تلو تلو خوردن وا‌‌ می‌‌داشت قابل توجه بود.

یک دقیقه در میان، آنها مجبور بودند مکان خود را تغییر دهند زیرا به لطف دود و آوار نمی‌‍توانستند غول را ببینند.

بنابراین به این ترتیب، گروه به طور متناوب بین ضربه زدن‌ها و پرتاب کردن مواد منفجره حرکت می‌کردند.

این یک روش بسیار پرهزینه برای برخورد با نخبگان بود، اما شرایط آنها در حال حاضر چنین بود.

بنا به دلایلی از برادر ارشدشان پیغامی دریافت کرده بودند که در اسرع وقت مبارزه را تمام کرده و از این منطقه دور شوند.

او حتی اشاره کرده بود که اگر نتوانند به زودی کار آن را به پایان برسانن...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب باز: تکامل آنلاین را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی