باز: تکامل آنلاین
قسمت: 432
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۴۳۲ – یک ماموریت بد؟
«نیروی روح... چی هست؟» با وجود اینکه این دومین باری بود که لیام این بازی را بازی میکرد، او هنوز با این اصطلاح آشنا نبود.
با این حال، به جز این اصطلاح، با همه چیز آشنا بود. تاج زمرد، درست مانند رتبهبندیاش، به طرز احمقانهای بیش از حد قدرت داشت.
تعجبی نداشت که آن گروه ۴ نفره میتوانست برای مدت طولانی در برابر آن نخبگان سطح بالا مقاومت کند.
آنها از کمک شوالیه مرگ سطح ۸۰ نیز برخوردار بودند، اما کسی باید آن شوالیه مرگ را شفا دهد و تاجی مانند این در دست یک شفا دهنده باید از پس این کار بر میآمد!
همچنین، این آمارها، آمار آیتمهای سطح ۱ بودند. در توضیحات گفته شده بود که تاج میتواند تکامل یابد.
بنابراین، اگر آنیا قبلاً موفق شده بود حداقل یک بار تاج را تغییر دهد، این توضیح میدهد که چرا او تا این حد قدرتمند بود.
مهمتر از همه... لیام یک راز دیگر را میدانست.
او میدانست که راهی برای آوردن این تاج به دنیای واقعی بیرون وجود دارد. این دلیل اصلی هیجان او بود.
با نگاه کردن به آن در حال حاضر، این احتمالا غیرممکن به نظر برسد، اما آنیا در زندگی قبلی خود این کار را کرده بود. پس قطعا امکان پذیر بود.
آیا او ممکن است تمام تلاش خود را برای ارتقای تاج به کار گرفته باشد و ممکن است در سطوح بالاتر، بتوان سرنخی در مورد آن بهدست آورد؟
«هوم... باید همینطور باشه.» لیام آمارها را به دقت بررسی کرد و سپس رابط سیستم را بست.
از طرف دیگر، میمی همچنان مات و مبهوت به لیام خیره بود. برادرش یکم پیش یک وسیله افسانهای را طوری که انگار یک آیتم عادی است به سمت او پرت کرد؟
بقیه هم همین حالت را داشتند.
آنها فرصتی پیدا نکردند که به آمار تاج نگاه کنند اما کلمه افسانهای را شنیدند و همین کافی بود تا پوست سرشان بی حس شود و آنها را بیهوده بترساند.
یک آیتم افسانهای!
چنین چیزهایی تا به حال در بازی کاملاً ناشناخته بودند!
و حالا دختر کوچولو چنین وسیلهای داشت؟!
این دختر کوچولو قرار بود یک ابرقدرت شود!
ناگهان آنها دیگر نمیتوانستند خودداری کنند و پیش خود آرزو کردند که آنها نیز خواهر و بر...
کتابهای تصادفی

