فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

باز: تکامل آنلاین

قسمت: 454

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۴۵۴ - خیلی دور!

چند ساعت بعد...

می‌می با کنجکاوی پرسید: «خواهر یو، فکر می‌کنی برادرم اون داخل داره چی درست می‌کنه؟»

شن‌یو سرش را تکان داد، این کارش باعث شد موهای سیاه فر و بلندش در باد تکان بخورند. «من هیچ نظری ندارم.»

هر دو نفر مدتی غار را رصد کردند.

آن‌ها می‌دانستند که لیام داخل است زیرا درک بیرون نگهبانی می‌داد و آن‌ها لیام را هم دیده بودند که داخل رفته بود یا بهتر است بگوییم به داخل دویده بود.

اما موضوع این بود که ساعت‌ها گذشته بود و او هنوز بیرون نیامده بود. فقط گاهی اوقات صدای انفجار و دود از غار بیرون می‌آمد.

حتی گاهی اوقات لونا از داخل به بیرون می‌پرید درحالی که بدنش با دود سیاه شده بود و خاکستر‌هایی که وارد ریه‌اش شده بودند را سرفه می‌کرد، اما لیام خود را درون غار حبس کرده بود. هیچ صدایی از او شنیده نمی‌شد.

می‌می‌ زمزمه کرد: «تمرین توی یه مکان خسته‌کننده نیست، اما ای کاش می‌تونستم با چیز قوی‌تری بجنگم.» با این وجود برگشت تا به همان کار ادامه دهد.

شن‌یو نیز به کار خود بازگشت. بدین‌‌صورت چند ساعت دیگر گذشت.

ناگهان صدای انفجار مهیبی در جنگل طنین‌انداز شد، دود غلیظ و آوار از غار خارج شد.

انفجار همه جا را لرزاند. چندین شکاف در غار ظاهر شد و کل مکان درحال فروریختن بود.

همه شوکه شدند و به سرعت برگشتند تا ببینند چه اتفاقی افتاده است. غار هم شروع به فروریختن کرد، لیام و لونا در آخرین لحظه با عجله بیرون آمدند.

«آه رئیس، حالت خوبه؟»

«برادر چی شد؟»

می‌می و بقیه با نگرانی به لیام نگاه ‌کردند زیرا مردی که روبروی آن‌ها بود، کاملاً متفاوت از ظاهر همیشگی‌اش بود.

او لاغر، بی‌جان، مایوس و مانند یک گونی پوست و استخوان بود. حتی یک وزش شدید باد هم ممکن بود او را از جا بکند.

چه اتفاقی در داخل غار افتاده است؟

طبیعتا لیام شوک همه را درک کرد. با این حال، او در مورد اقدامات خود توضیح نمی‌داد.

این دستورالعمل قطعا زمان‌بر و دشوار بود. شاید حتی درک کامل آن برای او غیرممکن باشد، اما باید انجام می‌شد.

این بار راه دیگری وجود نداشت. بدون این، پایه و اساس آن‌ها برای همیشه متزلزل می‌ماند. اینگونه هرگز به چیزی نمی‌رسیدند.

در «تکامل آنلاین» یا حتی در دنیای جدید، هرچه یک شخص بیشتر رشد کند، همزمان پتانسیلشان هم کاهش پیدا می‌کرد.

پس از یک نقطه خاص، دیگر پتانسیلی باقی نمی‌ماند و شخص دیگر نمی‌تواند بیشتر از آن نقطه رشد کنند.

بدون این اکسیر، آن نقطه خیلی زودتر از راه می‌رسد. لیام آمادگی پذیرش این موضوع را نداشت. او نمی‌خواست این شانس دوم باشکوهی را که به دست آورده از دست بدهد. اگر این کار را می‌کرد، احمق‌ترین فرد دنیا خواهد بود.

مهم نیست که چه اتفاقی افتاده است، او قرار بود این دستورالعمل لعنتی را عملی کند.

لیام به پشت لونا افتاد. او آنقدر خ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب باز: تکامل آنلاین را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی