چپتر 29

حسادت در امور مربوط به جفت گیری

شیائوفنگ با عجله از قصر خارج شد و خودشو به خونه ای رسوند که به نحوی گوشه ی دنج و شخصیش توی این دنیا به حساب میومد. به سرعت دست به قلم شد و نامه ی جدیدی برای دو جی نوشت. معمولا پیش نمی اومد که شیائو فنگ برای دو جی نامه بنویسه چون به شکل واضحی ازش متنفره اما این تنها چیزیه که میتونست تحقیرای اخیر و نادیده گرفته شدن توسط بای جن رو تا حد زیادی در ذهنش تعدیل کنه.

از طرف شیائوفنگ به بی شائو دوجی

سلام رفیق قدیمی، خیلی وقته که همدیگه رو ندیدیم. قصد دارم در مورد چیزی باهات صحبت کنم که فکر میکنم تا الان کمابیش ازش اطلاع پیدا کرده باشی. اما باید مطمئن بشم که واقعا این اطلاعات به دردت میخوره؟ وگرنه حضور من بی معنی و بیهوده میشه. قضیه مربوط به انگشتری هست که نگین نارنجی و اشکی داره و آخرین بار توی دستای ین شی دیدیش. آیا میتونی به یادش بیاری؟

بای جن مدتیه که در مورد به دست آوردن اون انگشتر به تقلا افتاده و من کمابیش دلیل این تقلا رو میدونم.

*

شیائو فنگ نامه رو مهر کرد و با انرژیش در مورد ارسال نامه اقدام کرد.

به لبه ی میز تکیه داد و به روز هایی که با بای جن گذرونده بود فکر میکرد. بای جن همیشه روی بودنش میتونست حساب کنه و شیائوفنگ از وفادار ترین دوستانش به نظر میرسید. حتی شو شین هم به این شکل خودش رو در اختیار بای جن قرار نداد. شو شین همیشه ذات وحشی خودش رو پرورش میداد و خودش رو خانوم بای جن نمیدونست. به علاوه همه میدونستن که اون رفیق یار و غار مین یونه و هیچ بعید نیست که به محض قدرت گرفتن و پیدا کردن زیر مجموعه ی کافی اعلام استقلال کنن.

شیائو فنگ ولی در این مورد هیچ برنامه ای نداشت و تمام وقت خودشو صرف بای جن میکرد. حالا از این تصمیم، کم کم داشت به احساس حماقت میرسید. غرور برای یه فرد از نژاد سرخ خیلی مهمه. ذات ا...