بذر کتان
قسمت: 55
قلب شکسته ی شیامین
شیامین بعد از یه شام سبک دیروقت، با چشم هایی خسته و گود افتاده به سمت حموم میره. چیزی که اونو به طرف حموم سرد و غمگین میکشه لزوما خود میل به حموم کردن نیست بلکه اون ناخودآگاه میدونه که این سرداب کوچک و تاریک، براش حکم آخر دنیای واقعی و وصل شدن به یک دنیای فراتر رو داره.
چند شمع رو توی محوطه ی حمام، روشن میکنه و فانوسی رو در گوشه ای قرار میده. این درسی هست که از بای جن در مرموز ترین قسمت های ذهنش باقی مونده و تحت تاثیر احساس تنهایی و اندوه شدید، داره مثل یه ماشه ی خودکار عمل میکنه.
شیامین چند بالش کهنه و رخت خواب رنگ پریده رو توی وان آب گرم میندازه و با لباس و پتویی که اطراف سرش رو پوشونده وارد وان میشه.
این حجم از پارچه، باعث تخلیه شدن بخش قابل توجهی از آب وان میشه اما هنوز هم یه کارناوال غیر معمول و جذاب به نظر میرسه.
شیامین برای اولین بار، به تنهایی خودش میخنده و پاها و گردن خودشو میکشه و آماده ی استراحت میشه. همه چیز برای یه خواب راحت و به قهقرا رفتن آماده است.
شیامین میتونه ارتعاشات عجیب و غریب و مرموزی رو روی پیشونیش احساس کنه.
-وقت سفره. آه بله چشم سوم من مادرزادی کور نیست. اما لعنتی فقط وقتی راه میوفته که حالم خیلی خرابه... دنیا زشته و شیامین یه آشغال فراموش شده است...
تنهایی برام مثل یه خواب شیرین بود
تا وقتی که بزرگسالی، منو به زور، از این خواب، بیدار کرد
زندگی مثل پیچک، داره دور سرم میچرخه
نمی دونم که کی ام و چی ام
آدما رو میبینم که بهم لبخند میزنن
ولی هیچکس به من کمک نمیکنه تا این پیچک زشت رو از دور صورتم باز کنم
مچ منو به ...
کتابهای تصادفی

