الف‌های دو رگه‌ی سازمان تمساح بزرگ

-«فوق العاده است مگه نه؟ خیلی وقته که زیر نظرش دارم. فکر میکنم که اون یه دختره.»

هاچی میتسو این حرفا رو در مورد یک سنگ فیروزه میزنه که توی دستش در حال غلت خوردنه. اون یک کاربر جواهراته که می‌تونه همون کاری رو با سنگ ها و اشیای قیمتی انجام بده که لان‌بائو‌شی مشغول انجام دادنش هست.

مخاطب هاچی میتسو، سنری هیرویوکیه که یک دو رگه‌ی الف به حساب میاد. هر دوی اون ها از کارمند های رده بالای سازمان تمساح بزرگ هستن و نگاه سرد و حیله گرانه ای دارن.

حیله گری سنری هیرویوکی از ذات الفیش نشات میگیره. اما هاچی میتسو از نژاد آیولایت هست. بر حساب اتفاق، یک رگ خونی رو از انسان ها به ارث میبره.

سنری هیرویویکی که نسبت به جواهرات علاقه ی زیادی داره و این رو میشه از لباس فاخر و ارزشمندش و جواهراتی که حتی تا روی دستکش های سفیدش هم به کار رفته مشاهده کرد، به هاچی میتسو و کنجکاوی تموم نشدنیش لبخندی میزنه و حرفش رو تایید میکنه.

-«خب، تو تعریف کن سنری، دلیلی داشته که امشب به اینجا اومدی.»

سنری دستی روی مچ بندش میکشه و در حالی که توی ذهنش مشغول سبک سنگین کردنه، اتفاقات اخیر رو مرور میکنه. «به نظر میرسه که دنیا داره از رونق میوفته هاچی میتسو و من به این فکر میکنم که چه چیزی به نفع ماست؟»

هاچی میتسو که متوجه این حرفای مرموز سنری نمیشه، صرفا سکوت میکنه و به آرومی و با احترام، لیوان سنری رو از یک نوشیدنی طلایی پر میکنه.

سنری به محتویات پر جنب و جوش لیوان نگاه میکنه. «زمانی، سازمان ما درست مثل ارتعاشات درون نوشیدنی، شکوهمند به نظر میرسید.»

این تشبیه، شباهت زیادی به هاله و رنگ موهای سنری داره. یعنی رنگ طلایی. اما یک رنگ دوم هم درون هاله و ظاهر سنری قابل مشاهده است و اون رنگ سبز زمردی نسبتا روشن و مایل به لیموییه.

هاچی میتسو میگه: «متاسفانه من از ابتدا موجود فرد گرایی بودم و می دونم که صرفا به خاطر مهارتام هست که تونستم توی سازمان تمساح بزرگ، موندگار بشم. برای من فرقی نمیکنه چه اینجا، چه توی حتی یک سیاره ی دیگه؛ کار من، با اشیای بی‌جانه.»

-«اما این دیگران هستن که الهام بخش تو قرار میگیرن برای اینکه بتونی به جواهرا تشخصیت بدی. اگه کسی نباشه که از جواهرات استفاده کنه، مگه تو به چند تاشون نیاز داری تا تولید و طراحیشون...