مرکز اوپال

یامازو توی کالبد فیزیکیش و توی خوابگاه خودش، مشغول تمرین کردنه. با توجه به اینکه روی مرکز اوپال کار میکنه، حرکات پا رو با دقت و تمرکز بیشتری انجام میده. بیشتر این حرکات، همون حرکات شناخته شده در کاراته هستن.

تقویت مرکز اوپال به یامازو اجازه میده تا انرژی روح خودش رو با تمرکز و ظرافت بیشتری توی اندام های پا تزریق کنه. با اینحال، اون احساس میکنه که چیز متفاوتی در حال رخ دادنه.

«وقتی که روی این مرکز انرژی تمرکز میکنم، می تونم احساس کنم که قادره برخی از اندام های داخلیمو تحت تاثیر قرار بده. این اندام ها لزوما ربطی به آناتومی پا ندارن و حتی اسم برخی از اونها رو نمیدونم. مرکز اوپال، بر خلاف بقیه ی مراکز انرژی، تک رنگ نیست. هر چند رنگ غالبش به رنگ سفیده اما پرتو های مختلفی از رنگین کمان رو به نمایش میذاره.» این درست مثل نمونه های برزیلی سنگ اوپال هست که توی یک بستر نسبتا سفید رنگ، میشه جلوه های رنگی مختلفی رو مشاهده کرد.

یامازو میتونه احساس کنه که انرژی درون چاکرای اوپال، بیشتر از اینکه روی تهاجم و حمله تمرکز داشته باشه، پاهاش رو مستعد فکر کردن در مورد شیوه های دفاعی میکنه. بله یامازو می تونه احساس کنه که انرژیش صاحب ذهن هست و اندام پاهاش به صورت یک حکومت خودمختار، دارن فکر میکنن که چطور از بدن فیزیکیش در مقابل ضربات احتمالی، مراقبت کنن.

یامازو سعی میکنه این شیوه ی اندیشیدن انرژی رو درک کنه و به یاد بسپاره. این ادراک، بهش کمک میکنه که حتی بعد از خارج شدن از کالبد فیزیکیش هم از توانایی های مبارزه اش بهره ببره.

طی بیست و چهار ساعت اخیر، مدت زیادی رو با مفاهیم غیر این جهانی گذرونده و ساعت های زیادی هم استراحت کرده. می تونه احساس کنه که ارتباطش با بدن فیزیکیش کمی کاهش پیدا کرده اما انجام تمرین های مداوم، بخصوص تمرینات گرمایشی، باعث میشه تا پیوند روحش با جسم، قوی تر بشه. تمرکز بیش از حد روی کالبد های دیگه و عدم توجه به کالبد‌های فیزیکی، می تونه باعث ایجاد نوعی افسردگی یا انزوا بشه و بدن فیزیکی رو ضعیف کنه. این در حالیه که نقش بدن فیزیکی و زندگی زمینی، روی گسترش حوزه ی آگاهی، خیلی زیاده. هر چند در این زمینه، سوالات و ابهامات زیادی توی ذهن یامازو وجود داره و خوندن کتابا هم زیاد کمکش نکرده.

اما چیزی که یامازو در این لحظه بیشتر از همه بهش احتیاج داره یک حریف تمرینیه.

روش های مبارزه ی ساکورا، تا حد زیادی متفاوته و البته اونقدر هم با هم تمرین کردن که به نحوی برای یامازو کسل کننده شده. اون دوست داره که با موجودات مختلفی رو به رو بشه و چیزهای متفاوتی رو تجربه کنه. چند بار به این فکر کرد که به کلاس هنر های رزمی برگرده اما اونها موجودات خوش آیندی نیستن و حتی قبل از اینکه بتونه اولین لگد رو بندازه، اعتماد به نفسش رو خراب میکنن. حالا که یامازو به انرژی حساس تر شده، میتونه به یاد...