NovelEast

بذر کتان

قسمت: 125

تنظیمات
چپتر ۱۲۵ گاهی انسان احمق می‌شود و کارهایی میکند که از قبل در مورد انجامشان پشیمان است. یامازو به آرومی چشماشو باز میکنه اما بافت محیط و احساس خستگی و نوعی بی وزنی، بهش این حسو میده که توی دنیای فیزیکی نیست. من دارم خواب میبینم؟ این دنیا چقدر واقعیه؟ اون صرفا می خواد اطمینان پیدا کنه که توی یه دنیای غیر واقعیه و مثلا موجوداتی که اطرافش هستن صاحب روح واقعی نباشن. در این صورت می‌تونه عملکرد آزادانه تری داشته باشه و ایده های توی ذهنش رو دنبال کنه. یامازو نگاهی به کف دستش میندازه و سعی میکنه تا چند دکمه ی نقره رو ظاهر کنه. این اتفاق در لحظه رخ میده. فکر کنم که توی دنیای ساخته ی ذهن خودم هستم. حواس یامازو کمی سست و ناهوشیاره و از این بابت با یک استدلال ضعیف وارد عمل میشه. اون شروع به قدم زدن میکنه؛ در حالی که گاها از زمین فاصله میگیره و مثل یک روح معلق میشه. اتمسفر فضای اطرافش تغییر کرده و رشته های انرژی که حامل انرژی ذهنی موجودات دیگه هستن، توی هوا در جریانه. اون خودشو به خیابون میرسونه. روح ها غریبه هستن و یامازو قادر به دیدن هاله شون نیست. اون هنوز با کاراکتر شرور تای چین همزاد پنداری میکنه و به خاطر ایجاد تغییرات ذهنی، احساس میکنه که میل زیادی به شرارت و سو استفاده از دیگران داره. اون دوست داره که این نقش رو بازی کنه اما از یک طرف، حسی در درونش سعی داره اونو مستعد پیگیری احتیاط کنه. چون اگر موجودات این دنیا صاحب درک و شعور باشن و لزوما ساخته ی ذهنش نباشن، اشتباها ممکنه بهشون آسیب روانی بزنه. درسته که این روح ها الان توی کالبد فیزیکیشون به سر نمیبرن اما آسیبی که در سطح روحی میبینن می‌تونه روی زندگی واقعیشون هم تاثیر بذاره و اونا رو دچار اختلالات روانی یا بعضا مشکلات جسمی خاص کنه. چهره ی یامازو تغییر کرده و هویت خودشو به مردی درشت هیکل و میانسال تغییر داده. مشغول قدم زدن میشه. با اینکه وقتی به خواب رفت هنوز ظهر بود، اما هوای این بعد، خیلی کدر و گرفته و آسمونش هم قهوه‌ای مایل به مشکی به نظر میرسه. یامازو نا خودآگاه به سمت آدمای توی خیابون میره و جلوشون می ایسته و کیمونوشو از روی سینه اش کنار میزنه تا اونا رو متوجه عضلات و خالکوبیش کنه. اون حرفی نمیزنه اما به کمک ذهنش نوعی انرژی حریصانه رو به سمت دیگران ارسال میکنه. صرفا می‌خواد ببینه واکنششون چیه. خیلی هاشون واکنش خاصی نشون نمیدن. به جز یک زن. شی شی فن شی با دیدن حالت یامازو چند بار رنگ عوض میکنه. اون هم تحت تاثیر حالت ذهنیش قبل از به خواب رفتن هست. اون میل داشت که ازش سو استفاده بشه و زندگی بی معنایی رو شروع کنه. چهره‌ی یامازو هم جذاب و شریرانه به نظر میرسه و برای شی شی فن شی، حسی از قدرت و جذابیت رو تداعی میکنه. اون از این مدل مرد ها خوشش میاد. دست یامازو رو میگیره و اونو به سمت خونه اش میکشونه. از اونجایی که در حالت روحی هستن، ناخودآگاه به سمت پنجره ی خونه ی فن شی پرواز میکنن. یامازو کم کم داره به خودش میاد و حس میکنه که این دنیا واقعیه و این روح ها ماهیت مستقل دارن، یعنی ساخته ی ذهنش نیستن. وقتی چشمش به فن شی میوفته که سع...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب بذر کتان را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی