چپتر ۱۲۸ کورس شطرنج هه کوئی -«پس بالاخره اومدی، ازت ممنونم که منو معطل نکردی، از منتظر موندن خوشم نمیاد.» هه کائو این جمله رو خطاب به مینسکی میگه که همین الان و با یک کیمونوی صدفی روشن وارد اتاقش شده. مینسکی خیلی موذیانه و بدون اینکه حرف خاصی بزنه به سمت یکی از میزهای کلکسیونی هه کائو میره. مردی که صاحب این اتاق هست، به وضوح یه فرد علاقه مند به شطرنجه و میشه تعداد قابل ملاحظه ای از شطرنج های کلکسیونی رو توی خرت و پرتاش دید. اما علاوه بر شطرنج، اون چیزای کوچیک زیادی رو نگه میداره که همگی شباهت هایی به ماهیت مهره‌های شطرنج دارن یا حداقل حس این بازی رو درون ذهن فرد زنده میکنن. هه کائو حتی یکبار هم در طول زندگیش به عنوان یک بشر زمینی زندگی نکرده اما مدت زیادی هست که در سیاره ی زمین زندگی میکنه و به نظر هم نمیاد که علاقه داشته باشه تا این قلمرو رو ترک کنه. برای اون زندگی مثل بازی شطرنجه، سرگرم کننده و تکرار پذیر. در نظر اون، هیچ چیزی برای افسوس خوردن وجود نداره، تنها چیزی که مهمه بازی کردن و لذت بردن تا آخرین لحظه ی زندگیه. اینقدر خودتو سرگرم کنی که نتونی دیگه هیچ دردی رو حتی احساس کنی. هویت هه کائو به لحاظ ظاهری، اما میشه گفت که از هر انسانی، انسانی تره. اگه یه روح زمینی بیاد و هه کائو رو از نزدیک ببینه فکر میکنه که اون پدر یه خونواده است که از راه کارمندی خرجشون رو میده و حالا هم تقریبا به دوره ی بازنشستگیش رسیده و بچه‌هاش در شرف ازدواج هستن. اما حقیقت اینه که هه کائو هیچ جفتی نداره و علاقه ای هم نداره که به طور دائم با کسی روزگار بگذرونه. چشمای اون از بیرون گرم و از درون سرد و بی تفاوته. در حالی که مینسکی رو به انجام بازی شطرنج دعوت میکنه، همزمان قلمرویی در اعماق ذهنش باز میشه. قلمرویی که بیشتر شبیه یک دنیای مجازی هست. یک دنیای مخفی که براش امکان آنالیز و رسیدن به شهود رو ایجاد میکنه. شطرنج، فراتر از سرگرمی، بهش اجازه میده تا شخصیت دیگران رو بشناسه و درک کنه که چه افرادی براش جالب هستن و ارزش معامله کردن رو دارن. همینه که باعث میشه دلش بخواد با هر کسی، حتی کسایی که آرزوی مرگشون رو داره، حداقل یکبار بازی کنه. مینسکی از هم‌بازی های قدیمی هه کائو هست. -«بله کائو عزیز، یه بازی جدید، ولی بهت قول نمیدم که تقلبی انجام ندم.» هه کائو با لحنی که کمابیش شوخی به نظر میرسه میگه: «بهت گفته بودم که عاشق شیوه های تقلبت توی بازی هستم؟» مهره های بازی در چشم های مینسکی خیلی بی روح و محدود به نظر میرسن و از بسیاری از قوانین شطرنج منجمله حرکت های آزاد و وحشیانه ی ملکه و شیوه ی غیر منطقی حرکت اسب ها اصلا خوشش نمیاد. با این وجود، تحلیل های هه کائو در مورد بازی رو دوست داره و از اینکه می تونه به این بهونه با یکی از روسای قدرتمند گروه شیاطین رانده شده ارتباط برقرار کنه خوشحاله. هه کائو که با...