چپتر ۱۲۹ حمل کردن همه چیز و در عین حال هیچ چیز از زندگی زن جوانی که با کیمونوی مشکی و با اسلحه ی کاتانا در کنار نیوسوما جنگید، شب قبل مورد سو قصد قرار گرفته بود و به نحوی از این اتفاق، جون سالم به در برد. اون یک کالبد فیزیکی داره و اسمش ناگاسه تاکانیبو هست. این همون فردیه که نیوسوما مدتیه که درون شهودش میبینه و میدونه که تقدیرشون به نحوی با هم مرتبطه. ناگاسه یک روح جوان اما متمایل به ماجراجویی و مبارزه است و بر حسب اتفاق، توی خونواده ای متولد شده که چندان با این ویژگی ها سازگار نیستن. هرچند که پدرش از قدرت مبارزه ی ناگاسه بهره ی زیادی برده و ازش توی سفرای تجاری و برای حفظ امنیت شخصی خودش استفاده کرده اما این روز ها بحث‌هایی شکل گرفته و دلیل حضور چند فرد غریبه اطراف اتاق ناگاسه هم همینه. هاله ی این افراد قاتل، با انرژی متراکم خوبی پوشیده شده و شم ناگاسه با توجه به این که در خواب عمیقی هم فرو رفته قادر به تشخیص ناامنی نیست. روی کمر اون، طرحی از یک مار مهاجم خودنمایی میکنه و اسلحه اش همیشه در کنارشه. نور بنفشی روی دسته‌ی کاتانا میدرخشه و چیزی درون معده ی ناگاسه تکون میخوره. در دنیای بین خواب و بیداری صدایی رو میشنوه. این صدای نیوسوما هست که بهش میگه: «بیدار شو، خطر نزدیکه، برای زندگیت مبارزه کن.» اولین چیزی که ناگاسه با باز کردن چشماش میبینه، برق شمشیری در دل تاریکی هست. اون بلافاصله واکنش نشون میده و کاتانای خودشو برمیداره. حتی یک لحظه تردید هم در مورد قصد کشتن مهاجمین به دل...