NovelEast

بذر کتان

قسمت: 151

تنظیمات

چپتر ۱۵۱

یک نفر دیگه توی این دنیا مجبوره که روی خونواده اش خط بکشه، این داستان جدیدیه؟

یامازو بعد از ساعتی مراقبه به آرومی از چاله ای که خودش و ساکورا درونش استراحت میکردن بیرون میاد تا نگاهی به منطقه بندازه. اونها تصمیم داشتن کمی راجب اتفاقات فکر کنن و اطلاعات به دست بیارن و بعد سراغ قدم های بعدی برن.

«اینطور که مشخصه و لان بائو شی میگه، سیستم بازی نمیتونه چندان موقعیت فیزیکی ما رو لو بده که این مزیت محسوب میشه، هرچند به نظرم نوابغ اصلی این منطقه میتونن به راحتی و از طریق حواشی هر تصویری که منتشر میشه، حداقل به طور تقریبی بفهمن که توی کدوم موقعیت جغرافیایی هستیم. این میطلبه که ما هم با لیدرای خودمون در ارتباط باشیم و موقعیت های جغرافیایی رو لو بدیم.»

یامازو در حالی که به این موضوع فکر میکنه قطب نمای گجت کوچکش رو روشن میکنه و برای لان بائو شی پیغام میفرسته. این اولین باره که از تهه قلبش از لان بائو شی و حمایتاش سپاس گذاره.

یامازو به صورت تله پاتیک به ساکورا پیغام میده: «میرم این اطراف یه سر و گوشی آب بدم.»

بلافاصله سگ شبح مانند صورتی رنگی ظاهر میشه که مشخصا با انرژی ذهنی ساکورا درست شده. «منم باهات میام.»

یامازو به آرومی به انرژی های اطرافش نگاه میکنه. زمین سنگلاخیه و میشه گرمای خورشید رو حس کرد اما هوا سوز سردی داره. یامازو احساس میکنه که قبلا هم به این سرزمین اومده. همچنین اون احساس میکنه که زمان، توی این بعد، به شکل متفاوت تری در حال سپری شدنه. تصور اینکه توی این فاصله که در سرزمین مغرب به سر میبرن، کالبد فیزیکیشون قراره چه وضعیتی رو تجربه کنه کمی عجیب و فریکیه.

.

.

.

ناگاسه تاکانیبو فردی بود که به کمک نیوسوما از دست افرادی که قصد ترورشو داشتن نجات پیدا کرد. بعد از رسیدن به یک شهر و یک مسافرخونه، حالا راحت تر میتونه در مورد این اتفاق فکر کنه و برای آینده اش تصمیم بگیره.

اون در حالی از خواب بلند میشه که شب قبل رو در کنار مرد جوان غریبه ای گذرونده. اون مشخصا مثل خودش یک مبارز و تهذیبگره که احتمالا چند سالی هم از خودش جوون تره....

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب بذر کتان را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی