چپتر ۱۵۸

چی میشه که یه نفر، عمدا به دانتیان خودش آسیب میزنه؟

در حالی که اغلب روح های فعال، درگیر شو تلویزیونی لان بائو شی هستن، ین شی توی سفینه ی شخصی خودش در انتظار لان بائو شیه. اون نیازی نداره که برای آگاهی از احوالات اطرافیانش به سراغ گجت بره، این کار رو به سادگی به کمک چشم سوم خودش انجام میده و الان هم خیالش راحته. تنها چیزی که ناراحتش میکنه اینه که لان بائو شی در کنارش نیست در حالی که خیلی دوست داره وقت بیشتری رو با اون سپری کنه.

پس همینطور که توی فکر شوهر رپتالش هست به خواب میره. اتمسفر دنیایی که بهش سفر میکنه به وضوح، تصویری از آینده ی احتمالیه. میزان انرژی مفید درون هوا خیلی زیاده و ین شی خودشو میبینه که یه روح معلق با هاله های سفید و آبی روشنه. احساس میکنه که توی یه منطقه شناوره تا بتونه یه محل اقامت جدید پیدا کنه. اون به طور ذاتی میدونه که دنبال یه محل خوب برای دایر کردن یک ساختمون جدید برای سازمان لان بائو شی هست که علاوه بر ماموریت ها و تولیداتی که انجام میده، تمرکز زیادی روی پذیرفتن افرادی داره که علاقه دارن مهارت های مرتبط با تخصص لان بائو شی و دوستانش رو یاد بگیرن.

ورودی محوطه از یه آبشار میگذره. فشار انرژی و ارتعاشات خاص طبیعت به در بخور منطقه، باعث میشه تا ین شی به لحاظ ذهنی به وجد بیاد.

هر چقدر که لان بائو شی برای رسیدن به همچین آینده ای ممکنه مشتاق باشه، ین شی احساس میکنه که بی تفاوت و بی میل و رغبته. دلیلش واضحه، اون فرد اجتماعی و مردم داری نیست. به تصویر اجتماعیش اهمیت خاصی نمیده و بیشتر ترجیح میده تا برای یکی دو فرمانده ی خوب و قابل اعتماد کار کنه. حالا هم فقط به خاطر لان بائو شی این جست و جو رو شروع کرده.

ین شی بالای آبشار میشینه و نگاهی به منظره میندازه. خورشید درشتی در انتهای آسمون در حال درخشیدنه. هوا خنکه و آفتاب هم اذیت کننده نیست. ین شی با فکر کردن به اینکه چه نقشی میتونه توی آینده ی لان بائو شی داشته باشه به فکر فرو میره. اون نگاهی به خودش میندازه، به چاکرای شبکه ی خورشیدیش...