بذر کتان
قسمت: 160
چپتر ۱۶۰
دفاع سیسیلی
یامازو یک روز معمولی رو پشت سر گذاشت و تقریبا هیچ ارتباطی با دنیای اطرافش نگرفت. در واقع انگار از چشم دیگران ناپدید شده بود. این موضوع از این بابت که اون در حال حاضر یک موجود تقریبا بدون روحه توجیح پذیره. ظاهرا نداشتن انرژی روحی باعث میشه تا اون به راحتی توسط جامعه ی اطرافش نادیده گرفته بشه، البته اگه بخوایم ملاقات کوتاهش با بای جن رو ندید بگیریم، اما جالبه که شی شی فن شی هم حین ورود به سالن انتشارات، توجهش به یامازو جلب نشد.
یامازو شام سبکی میخوره و بعد از کمی مطالعه (که البته چیز بخصوصی از محتوای کتاب نمیفهمه) به خواب عمیقی فرو میره.
اون در ابتدا کمی ناشیانه عمل میکنه و متوجه نمیشه که هدفش از خوابیدن چیه اما با برخورد پاهاش به سنگلاخ دامنه های جنوبی جزیره ی تونگ شی و بوی دریا، وارد حالت هوشیاری میشه. اون احساس کامل بودن میکنه چون حالا در ۹ کالبد روحی خودش هست و تسلط کاملی به توانایی هاش داره.
-«یامازو.»
صدای جدی و مردونه ای توجه یامازو رو جلب میکنه اما با توجه به اینکه این صدا براش احساس خطری ایجاد نمیکنه و از قبل با صاحب صدا هم آشنایی داره، صرفا لحظه ای مکث میکنه و به آسمون خیره میشه. اما خبری از چهره ی لان بائو شی نیست، صرفا صداش توی ذهن یامازو میچرخه. «نیروهای تابش فیروزه رفتن کمک ساکورا، دنبالش نرو.»
یامازو با لحن موذیانه ای میگه: «اوه..تابش فیروزه.»
این به طور واضحی یه طعنه است در مورد اینکه برای ماهیت تابش فیروزه اونقدرا هم ارزشی قائل نیست که بخواد امنیت زنشو بهشون بسپاره. لان بائو شی که از این برخورد یامازو خوشش نیومده تصمیم میگیره که جوابشو بده اما با توجه به وضعیت حساسی که درونش هستن سعی میکنه تا لحنشو آروم نگه داره: «هر چند تو ظاهرا با تابش فیروزه مراوده ی خوبی نداری ولی بهتره بدونی که ساکورا از کارمندای قدیمی شون هست و مراقبت از اون برای راضی کردن تو صورت نمیگیره. الانم باید خودتو برای مبارزه ی بعدی آماده کنی، برآوردی داری که توی کدوم منطقه ی مغرب هستی؟»
یامازو حس خوبی به لان بائو شی داره و نمی تونه اونو بابت شویی که راه انداخته تحسین نکنه. تصور اینکه همچین مرد کاریزماتیکی در کنار ین شی هست باعث میشه تا حس خوبی به لان بائو شی پیدا کنه. «نه راستش هنوز سردرگم هستم. برنامه ام این بود که غریزه مو دنبال کنم و ببینم تاسیسات مهم کجان.»
لان بائو شی در حالی که تصویر ی...
کتابهای تصادفی


