بذر کتان
قسمت: 193
چپتر 193
بای جن در حالی که حس و حال بی روح خودشو کنار گذاشته، توی اتاقی که با یک هاله ی سرخ پررنگ اشباع شده، به سقف نگاه میکنه و به کارایی که باید به انجام برسونه فکر میکنه. کمی اون طرف تر، زنی که منشا تولید این هاله ی سرخ هست، به خواب رفته. موهاش به خاطر عرق، به صورتش چسبیده و تضاد رنگی زیبایی بین رنگ سیاه موهاش و پوست سفیدش ایجاد شده.
بای جن از جای خودش بلند میشه و بعد از پوشیدن یک روبدوشامبر خاکستری زیبا، از اتاق بیرون میزنه تا خودشو به سالن ملاقات برسونه. در اونجا چگال رو میبینه که همین تازگی از راه رسیده و با آرامش، روی یک صندلی، جلوی پنجره ی بلند قرون وسطایی نشسته.
برخلاف طبع تند و تیز ادلبرت، چگال خیلی سرد و انگار که از جنس خاکسترهای فراموش شده است. خاکستر هایی که شاید زمانی طی یک مراسم جادوی سیاه مورد استفاده قرار گرفتن. لبخند های اون همیشه با حالتی از دیوانگی و میل به تخریب آمیخته شده و وقتی به چشم هاش نگاه میکنی، کاملا میشه حس کرد که اون دست ساخته ی رنجه.
بای جن به سمتش میره و روی یه صندلی که در کنارش قرار داره میشینه. با اینکه همین نیم ساعت پیش با یه زن وقت گذرونده اما باز هم نگاه های حریصانه ای به پاها و گردن برهنه ی چگال میندازه. صورت چگال از دیدن بای جن میخنده و با صدایی که شبیه هیس هیس های یه ماره میگه: «مینسکی انگار حدسایی زده، به گرفتن برده از دهکده طمع داشته. یه عده رو فرستاده که اون اطرافشو بگردن.»
بای جن لبخند رضایت مندانه ای میزنه. «انتظارشو داشتم، حالا نوبت ماست. بر خلاف اون نیازی به برده ها ندارم. فقط میخوام بیشتر عذابش بدم.»
چشم های چگال میدرخشه. «پس میتونم از سازمانش علنی جدا بشم؟»
بای جن بلافاصله جواب میده: «نه هنوز کارت اونجا تموم نشده، قرار نیست بفهمه که توی این ماجرا دخیل بودی، میخوام وقتی ویدیوی افشاگری رو براش میفرستم پیشش باشی.»
چهره ی چگال به وضوح ناراحت میشه. اون دوست داره که بتونه زودتر از دست تمساح بزرگ راحت بشه و بیشتر پیش بای جن زندگی کنه. اون دوست داره که ملکه ی قصر بای جن باشه یا حداقل بتونه روی پای خودش وایسه و اینقدر بازیچه ی دست سازمانایی مثل تمساح بزرگ نشه.
بای جن متوجه این تغییر حالت میشه. اون به چگال اشاره میکنه تا بره و روی پاش بشینه. اونو مثل دختر بچه ای که نیاز به محبت پدری داره نوازش میکنه. «چیزی به پایا...
کتابهای تصادفی
