چپتر 216 بذر کتان   یامازو با عجله از خونه بیرون میره تا خودشو به انتشارات برسونه. دیشب نتونسته خوب بخوابه چون مدام احساس میکرد که چیزی مزاحمش میشه. اون صرفا یه هاله ی سرخ و زنونه رو میدید که سعی داشت انرژیش رو دستکاری کنه اما قدرت موجود مهاجم، زیاد بود و کار خاصی از یامازو که بخشی از روحش ازش فاصله گرفته بر نمی اومد. بنا به دلایلی، اون احساس میکنه که کلون سازی ها در حال کاهش پیدا کردنه و دیگه مثل روزای اخیر، انرژیش مورد دستبرد قرار نمیگیره؛ اما این به معنی تموم شدن درگیری ها نیست. زمین در یک دوره ی بحرانیه و جنگ هایی که توی سطوح دیگه اتفاق میوفتن، تاثیرپذیری و تاثیرگذاری زیادی روی اتفاقات جاری در سیاره دارن. یامازو از خیابونی میگذره که ظاهرا محل تمرین یه عده از بچه های هم سن و سال خودشه. اون تقریبا هر روز، افرادی رو میبینه که برای تعلیم و تمرین به این محله میان. اما امروز، یک جور، شلوغی بی سابقه رو میبینه. چیزی که یامازو میبینه یه هاله ی تاریک و غم انگیزه که از روی یک ساختمون قدیمی بلند میشه. «این اندوه از دست دادنه.» وقتی که جنازه رو به بیرون از ساختمون منتقل میکنن، یامازو متوجه میشه که حدسش درست بوده. اما چیز دیگه ای هم توی این اتمسفر هست که برای یامازو کنجکاو کننده است. «این هم بوی قتله.» با این وجود، یامازو کنجکاوی بیشتری نشون نمیده و راهشو سلانه سلانه ادامه میکشه و میره، چون دیگه چیزی تا رسیدن به انتشارات نمونده. یان تیان، سر وقت حاضر شده و امروز، خیلی سرحال به نظر میرسه. یامازو حتی احساس میکنه که هاله ی یان تیان، کمی روشن تر هم شده. همکار یامازو پوزخندی میزنه و میگه: «احتمالا امروز مواد خوبی رو مصرف کرده.» صورت یامازو پوکر میشه و وانمود میکنه که سرش به کار خودشه. اون سرش به کار خودشه ولی فقط کسی که از بیرون به حوزه ی ذهنیش نگاه کنه، متوجه میشه که یامازو در حال فکر کردن به هر چیزی هست به جز کاری که مشغول انجام دادنشه. اون بخش از روح یامازو که الان در کالبد فیزیکیش حضور داره، از خودآگاهی کمی برخورداره و شامل بخش کمی از خاطراتی هست که طی تناسخات مختلفش به دست آورده. اون همچنین از قدرت کمی برخورداره و با کالبد های اول و دوم و سوم انرژیکیش، همپوشانی داره. با این وجود، این بخش از روح هم میتونه در این دنیا حرکت کنه و اطلاعاتی رو جمع آوری کنه. جسم فیزیکی، برای محافظت از خودش و حفظ بقاش، نیاز به حضور فعال روح داره، حتی زمانی که به خواب رفته. وقتی این بخش از روح، ضعیف بشه، فرد، مستعد حمله های روحی و حتی مرگ میشه. این چیزیه که یامازو زیاد بهش توجه نمیکنه. *** لان بائو شی به آرومی...