بذر کتان
قسمت: 220
چپتر 220
نبرد با بازمانده های آتلانتیس
قبل از اینکه حتی یامازو فرصت کنه تا زره جنگی خودشو بپوشه، اولین توپ های انرژی قدرتمند، با ساختمون، برخورد میکنه و زمین لرزه ی بزرگی رو شکل میده.
ژو چوان، پدر ساکورا، سخنرانی حماسی ای رو برای همرزماش ترتیب میده؛ اما یامازو اینقدر توی فکرای مختلف غرق شده و نگران هست که اصلا متوجه محتوای حرفا نمیشه. اغلب اطرافیان ژو چوان، هالههایی به رنگ سبز نسبتا پررنگ دارن و از نژادی هستن که یامازو شناخت زیادی نسبت بهشون نداره. برای یامازو، عادی تره که با موجوداتی مثل افرادی که در سازمان تابش فیروزه هستن، حمله های دسته جمعی رو ترتیب بده؛ چون اونا اغلب از هم نژادای کیهانیش به حساب میان.
اما حس غریبگی یامازو، زیاد طول نمیکشه؛ چون اغلب افراد قدرتمند جناجی که بهشون حمله کردن هم هاله ای درست همرنگ یامازو دارن و صرفا تفاوت های جزئی رو میشه در بافت هاله و رنگ دوم هاله شون مشاهده کرد.
یامازو بدون اینکه معرفی ای از طرف دیگران صورت بگیره، همپیاله ای های قدیمی خودشو به یاد میاره. «آتلانتیسیا.»
یامازو این کلمه رو در حالی زیر لب زمزمه میکنه که مجبور میشه از حمله ی یک موجود عجیب و غریب که شباهت محدودی به گونه های انسانی داره جاخالی بده.
ژو چوان فریاد میزنه: «اغلبشون دست ساخته هستن اما دست کم شون نگیرید، اونا خوب برنامه ریزی شدن.»
وقتی اولین ضربه از ناکجا آباد به بازوی یامازو میخوره، تازه متوجه میشه که منظور ژو چوان از “خوب برنامه ریزی شدن” یعنی چی. حتی با وجود زرهی که به تن داره، به نظر نمیرسه که بتونه با روش های ساده و معمول مبارزه، جلوی همچین تهاجمی دووم بیاره. برای همین، به سردسته ها خیره میشه.
چشمای یامازو بیشتر از همه متوجه مردی میشه که ظاهر جوونی داره و موهای کم پشت طلایی و زرد رنگش، حس...
کتابهای تصادفی
