چپتر 227

“از طرف یامازو برای سازمان تابش فیروزه، بخصوص اون دسته از شماهایی که علاقه نشون دادید که من با شما نوعی قرارداد رو به امضا برسونم.

چیزی که باعث شد این نامه رو بنویسم، به یاد آوردن خاطره‌ای در گذشته بود که تصمیم گرفته بودم هیچ وقت فراموشش نکنم و همیشه به صورت یک خط پررنگ، توی رزومه‌‌ای که از شما میبینم نگهش دارم.

اگر حافظه‌تون ضعیفه می‌تونید به آرشیو‌هایی که جمع آوری کردید مراجعه کنید؛ تا جایی که میدونم ابزارای قدرتمندی برای این کار دارید. خودتونو بابت فراموش کار بودن سرزنش نکنید؛ فراموشی بخشی از فرآیند کهن سالیه.

فکر میکنم خوب به یاد داشته باشید که در گذشته، سر و کارم به خیلی از کارمندای شما خورده که در همین تناسخات زمینی زندگی میکردن. یادتون هست که یکی از همین افراد به واسطه ی چرندیاتی که از شما یاد گرفته بود برای خودش یه فرقه درست کرد و سعی کرد از منم به نفع قدرت گرفتن خودش سو استفاده کنه؟ البته اگه فراموش کرده باشید، سرزنشتون نمیکنم. همونطور که گفتم، فراموشی بخشی از فرآیند پیریه.

به هر ترتیب یادمه که این شخص، علاقه‌ی زیادی داشت که بتونه فرآیند تناسخات خودش در قلمروهای سطح پایینی مثل زمین رو به اتمام برسونه و زودتر به تمدن‌های شما برگرده. یادتون هست که همین شخص چقدر من و بقیه رو با جبرآلود کردن ذهنمون در مورد اینکه مجبوریم چرخه‌ی تناسخات خودمون رو بگذرونیم تا بتونیم از این زندگی‌های سخت زمینی بگذریم ترسوند و سعی کرد ازمون اخاذی کنه؟ ا...