چپتر 254

دست سرنوشت

یامازو اتفاقی که توی شهودش دید، یعنی سقط جنین شدن یه زن به دست یامانیشی رو برای ین شی ارسال کرد. با این وجود، ین شی این پیغام رو نمی تونه خیلی زود بخونه و واکنشی نشون بده چون درگیر جنگ هستن.

حادثه ی واکو با خسارت سنگینی برای هر دو طرفین درگیر، بحران اولیه رو پشت سر گذاشت. نتیجه اش این شد که صد ها نیرو پخش شدن و فراری ها در قسمتای مختلفی از کشور، پراکنده شدن.

این اتفاق، بخصوص برای حاکمیت چین که برای مبارزه با مواد مخدر و هر چیزی که بخواد اقتدارشو زیر سوال ببره حساسیت زیادی داره، اتفاق مهمی تلقی میشه.

منطقه ی واکو حالا بیشتر شبیه به یک سرزمین آخرالزمانی به نظر میرسه و پر از آثار موادی هست که سوختن و تبدیل به خاکستر شدن. در انتهای یک مزرعه ی چغندر که محصولاتش خراب و خشک شدن، ین شی و لان بائو شی، در کنار هم ایستادن و به منظره ی پیش روی خودشون نگاه میکنن. منطقه عملا توی نوعی حفاظ انرژیکی محصور شده و میشه گفت خالی از هر فردیه که به جناح دشمن تعلق داره اما احتمال زیادی وجود داره که به این منطقه برگردن تا چیزای مهمی که جا گذاشتن رو بردارن.

مهمات درون منطقه، به حدی زیاد هست که حتی اگر از امروز شروع به تخلیه اش کنن، مدتی زمان میبره و کار سنگینی لازمه که بشه همه چیزو جا به جا کرد.

صد متر اون طرف تر، دو موجود با هاله های نقره ای و سبز به چشم میخورن. اونا بوریس و هوان جو آ هستن که دارن در مورد مسائلی که بین خودشونه صحبت میکنن. بوریس به وضوح، قد بلند تری داره و شاخ های براق نقره ای رنگش، زیر آفتاب کدر و بی حوصله ای که در حال تابیدنه، هنوز هم درخشش زیبایی داره.

هوان جو آ، دست های خودشو توی آستین های کیمونوش گرم میکنه و حین حرف زدن، چشم میچرخونه تا نگاهی به اطراف منطقه بندازه.

کمپ های مربوط به نیروی پلیس هم در گوشه و کنار، به چشم میخورن. اونا عملا منطقه رو اشغال کردن و اجازه نمیدن که مردم عادی، نزدیک بشن و کنجکاوی به خرج بدن. شایعاتی که توی منطقه پیچیده، خوشایند اغلب مردمه چون هیچ کدوم، خوششون از این افراد غریبه ی مرموز نمی اومد که به صورت کلونی و با آداب و رسوم متفاوت زندگی میکردن. دو رگه ها چهره ی به وضوح متفاوتی داشتن و خب رفتارشون هم آشکارا طوری بو...