خون کور: پانیشرز
قسمت: 6
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
رانمارو از آخر کلاس دندانهایش را با غیض رو هم فشرد و زیر لب زمزمه کرد:
- دهنتو سرویس میکنم دختر توت فرنگی!
نه تنها رانمارو بلکه تمام افراد کلاس برای آکامه خط و نشان میکشیدند. اما آکامه میخ به تخته و استاد مینگریست. کیتو هم خودش را مشغول دیدن سقف و باغ زیبای کناری کرده بود. شاگرد اول و دوم کلاس تئوری این خواهر و برادر بودند. البته کیتو به صدقه سری آکامه و تقلب رساندن های او شاگرد دوم بود. آکاری با لبخندی زیبا دست از نوشتن کلمهی امتحان از روی تخته برداشت:
- خیلی ممنون آکامه چان! معلومه که مثل همیشه آماده سر کلاس حاضر شدی!
از تعریف استاد آکاری، آکامه قرمز شد و در دلش کمی احساس امید کرد. ناخودآگاه لبخندی لبان سرخش را به گوشهها کشانید. آکاری سمت میزش رفت و پاکتی زردرنگ را که مهر و موم شده بود بیرون آورد. مهر و موم پاکت کاغذ امتحان را شکاند:
- خب بچهها مثل همیشه تقلب آزاده البته اگه من مچتون رو بگیرم از کلاس اخراج میشید و توی آزمون نهایی سال دیگه سه نمره از نمرات کلیتون کسر میشه.
آه از نهاد همه برخاست. رانمارو غر زد:
- چرا سه نمره؟! این فقط یه درس تئوری پیزوریه!
آکاری چشمان آبی یخیاش را که مختص قبیلهی یوکیمورا بود را به رانمارو دوخت. از آن چشمان سرد و یخزده تنها تهدید به خونریزی میبارید:
- که درس پیزوری هان؟!
رانمارو بدترین کار ممکن را کرده بود. شرافت آکاری را به عنوان یک معلم و مدرس تئوری زیر سوال برده بود. هالهای سرد و سفید دور استاد به وجود آمد. رانمارو کمی خودش را جمع کرد اما همچنان با پررویی در چشمان آکاری خیره مانده بود. آکاری لبخندی سرد و تهدیدآمیز روی لبهای رژکشیدهی صورتیاش نشانید:
- انگاری یه هیمورا هوس مردن کرده! نظرت چیه که آزمون نهاییت رو تا حد مرگ سخت کنم و پنج سال دیگه دورهی جینین بودنت رو اضافه کنم؟!
لبخندش به پوزخندی تحقیرآمیز کشیده شد و دست به سینه گشت:
- گرچه همینطوری هم یه بار توی آزمون رد شدی و مایهی ننگ خانوادهاتی!
رانمارو چشمان تاریکش را تنگ کرد و کینهتوزانه به استاد تئوری جنگ خیره ماند:
- هر چی دوست داری زور بزن زنیکه یخچالی! وقتی که آزمون رو رد کردم یه حالی بهت میدم که بفهمی نباید یه هیمورا رو دست بندازی!
آکاری تا بناگوش سرخ شده بود. لب پایینش را به نیش کشید. به عنوان یک استاد تئوری حق نداشت که به دانشجویانش آسیبی برساند اما تیغ برندهی نمرات دست او بود. نفسی کشید و خودش را آرام کرد. تقریباً بیشتر از یک سوم دانشجویان کلاس از خانوادهی هیمورا بودند.
خانوادهای که به نیمهشیطان بودن شهرت داشتند. خانوادهای که طی قرون متمادی برتری و شایستگی خودش را نسبت به دو خاندان یوکیمورا و آرایشکاگه نشان داده بود. در هر دوره رئیس هر خاندان اجازه داشت رئیس خاندان هیمورا را یک بار به چالش بکشد و پس از آن در صورت شکست باز هم زیر یوغ حکومت هیمورا فرو میرفت.
کتابهای تصادفی

