فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

خون کور: پانیشرز

قسمت: 77

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

برایش عجیب بود که می‌توانست به راحتی آن متن قدیمی را بخواند. کتاب قدیمی را جلوی صورتش گرفت و تیتر آن را خواند:

- گریمور ممنوعه!

سیبک گلویش با صدا بالا و پایین رفت. عنوان کتاب کنجکاوی درونش را برانگیخته بود. با زبان لب‌های سرخش را تر کرد. غلتی زد و کتاب را با کمی ترس و کنجکاوی گشود. برگه های سفید مایل به صورتی و کرم کتاب خیلی لطیف و ظریف بودند. میکایلا می‌ترسید که یکدفعه بر حسب اشتباه آن برگه‌ها را پاره کند. درست در صفحه‌ی اول متن کوچکی نوشته شده بود:

- این گریمور را بر آن جهت می‌گمارم تا راهنمایی باشد برای آیندگان من! باشد تا جایگزینی خلف برای من و هدایت اصیل‌زادگان شوند. چه از نسل ریسوس باشد و چه از نسل آرتیمیس. این دو شهزاده در نظر من هیچ تفاوتی ندارند. مراد من آن است که مردمانم پس از من تحت لوای خاندان آگوست فاوست متحد باشند تا در برابر دشمنان قسم خورده‌ی نژادمان مقاومت کنند. این آخرین خواسته‌ی من به عنوان لرد اعظم امپراطوری والاکیا است. باشد تا شبی که شمشیرهای آغشته به خون دشمنانمان را در زیر نور ماه نظاره‌گر باشم و فریادهای پیروزی سربازانم را بشنوم. لرد اعظم. ریجس سوروس رزنبرگ دی آگوست فاوست.

میکایلا سریع از جایش برخاست و یک دفتر همراه خودکار آورد. روی کاغذ اسم نویسنده‌ی کتاب را نوشت. کمی از نودلش را با هورت بالا کشید. دور اسم نویسنده دایره‌ای کشید و زیر آن همانند یک شجره‌نامه اسم آرتیمیس و ریسوس را نوشت:

- این یارو پادشاه بوده که این کتابه رو نوشته. اینا هم حتماً بچه‌هاشن. یکیشون دختره و اون یکی پسر؟

میکایلا بالای گوش نوک‌تیزش را با نوک ناخن خاراند. تکه‌ای دیگر از نودلش را هورت کشید. با چابستیک به جلویش اشاره کرد و چشمانش را تنگ نمود:

- فکر نکنم آرتیمیس دختر باشه چون ضمیر مذکر اورده نه مؤنث. آخه مگه مرض داری اسم بچه‌تو یه چیزی می‌ذاری که هم برای پسره و هم برای دختر؟

لقب لرد اعظم را کنار اسم ریجس نوشت و کنار اسم آرتیمیس و ریسوس هم کلمه‌ی شاهزاده را گذاشت. خودکار را پشت گوشش نهاد و کتاب را ورق زد:

- مبانی جادو؛ بنیان و سر منشأ. حقیقت جادو. انواع جادو. جادوهای کمیاب. روش گسترش جادو. کانال‌های جادو. منبع جادو در بدن. روش‌های یافتن رگه‌ی جادو. پرورش منبع جادو. روش‌های بیرون کشیدن جادو و طرز صحیح استفاده از آن.

میکایلا با رسیدن به پایان صفحه‌ی فهرست فصل اول پوفی کشید. تصمیم گرفت اول غذایش را تمام کند. بعد از اتمام نودل دهانش را با پشت آستین لباسش پاک کرد و غر زد:

- این یارو پادشاه بوده یا یه کرم جادو؟

برگه را آرام کنار زد. با دیدن خط خوش و مرتب ریجس سوتی کشید:

- عجب دست‌خطی! من زور بزنم حتی به گرد پاش هم نمی‌رسم!

کتاب‌های تصادفی