فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

برگذیده‌ی خدایان

قسمت: 18

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
کازوتو بعد از برسی این پیام ، به محل مبارزه ی گرگ و هلا نگاه کرد 

دلیل نگرانی کازوتو بخاطر قدرت گرگ نبود ، بلکه دلیل نگرانی کازوتو هلا بود که حالا گرگ جلوی she زانو زده بود و منتظر مرگش بود. 

کازوتو بدون لحظه ای درنگ ، یکی از خنجر های آشوب را در دست گرفت و با تمام قدرت اون رو به سمت گرگ پرتاب کرد. 

در همین زمان هلا دستش را بالا برده بود و آماده بود که بر سر گرگ فرود آورد 

اکنون یک مسابقه سرعت بین خنجر کازوتو که پرتاب شده بود و دست هلا که در حال فرود آمدن به سمت گرگ بود ، برقرار شده بود. 

اگر هلا پیروز می شد ، جایزه ای که دریافت می کرد ، خالی شدن خشمش بر روی گرگ بود ، اما اگر خنجر پیروز می شد ، پاداش پیروزی به کازوتو می رسید که دریافت توانایی اون گرگ بود. 

با اینکه این لحظات کوتاه بود ، اما بسیار نفس گیر بود ، زیرا کازوتو نمی دانست که آیا دوباره فرصت دریافت این توانایی را دارد یا خیر. 

متاسفانه مشت هلا سریع تر بود و ضربه قدرتمندی به سر گرگ وارد کرد. 

دقیقا یک لحظه  بعد از کشته شدن گرگ توسط هلا ، خنجر از کنار بدن گرگ گذشت ، و به این به این معنا بود که حتی اگر خنجر زودتر به گرگ می رسید ، هرگز به آن بر خورد نمی کرد. 

" اااه، من واقعا این توانایی رو می خواستم" 

این حرفی که کازوتو زد کاملا درست بود ، چون با اینکه کازوتو توانایی های رتبه بالایی داشت 

ولی توانایی های اون مانا زیادی مصرف می کردند و مناسب برای مبارزات نبودند ، پس او به یک توانایی مفید که مانا کمی مصرف کند نیاز داشت. 

ولی متاسفانه به نظر می رسه فرصت به دست آوردن یک توانایی عالی رو از دست داده بود. 

کازوتو وقتی این اتفاق براش افتاد در واقع کمی ناراحت شد و تصمیم گرفت که پیام های سیستمی که در هنگام مبارزه دریافت کرده بود رو استفاده کنه. 

[ لول شما ارتقاء یافت] 

[ لول شما ارتقاء یافت]

[ لول شما ارتقاء یافت] 

[ شما شرایط یادگیری توانایی " پنجه برنده شاه" را تکمیل کردید] 

[ نام : پنجه برنده شاه 

ردنک : B (★★★★★★★) 

توضیحات: این توانایی به شما قدرت برش بسیار بالایی را به دستان شما می دهد ، اما هر بار که فعال شود فقط می توانید یک ضربه بزنید و ۱۰ ثانیه خنک شدن دارد و ۲ مانا مصرف می کند] 

"چی؟ ولی من که نتوانستم گرگ رو بکشم" 

کازوتو به اطراف نگاه کرد و جسم های بی جان گرگ های اطرافش رو برسی کرد. 

آهی کشید و گفت 

" من به هلا گفته بودم که گرگ ها رو نکشه و فقط بهشون آسیب بزنه." 

ناگهان جرقه ای در ذهن کازوتو زده شد. 

" پس اینطوریه" 

کازوتو متوجه یک چیز مهم شده بود.

و اون چیز مهم این بود که حتی اگر حیوان الهی او موجودی را بکشد ، چون کازوتو صاحب اوست 

تجربه کشتن برای او محاسبه می شود ، چون به هر حال هلا یکی از توانایی هایی بود که کازوتو دارد. 

این شگفت انگیز بود ، و می توانست به کازوتو کمک کند خیلی خیلی سریعتر قوی شود. 

" وضعیت" 

بهتره اول آمار وضعیتم رو روی چیز های مورد نیازم بگذارم. 

=====وضعیت===== 

نام: کازوتو 

گونه: انسان 

کلاس: ندارد 

رنک: D 

سطح: 18 

ارزش زندگی: 3213 

آمار قابل ارتقاء [قدرت : 20    سرعت:12    چابکی:20   هوش: 10    مانا: 20 استقامت:15  سرزندگی:15   شانس: 4] 

آمار غیر قابل ارتقاء[ جذابیت: 16   وحشت: 48]

امتیازات آمار استفاده نشده: 15 

==========ادامه صفحه وضعیت======== 

[ " آرتمیس" با رضایت به شما نگاه می کند] 

[ "آرتمیس" برای شما ۱۰ معجون HP متوسط را ارسال کرده است] 

" ممنون آرتمیس ، برای معجون ها، به خوبی از اونها استفاده می کنم" 

[ "آرتمیس" به نیم تنه بالایی برهنه شما نگاه می کند] 

[ " آرتمیس" خجالت می کشد و می گوید ، هر چه زودتر از معجون HP برای بهبود خود استفاده کنید و لباس بپوشید] 

کازوتو با گیجی سرش را کمی کج می کند و بعد می گوید . 

" آرتمیس ، نمی دونم چرا اما احساس می کنم داری بدن من رو یواشکی نگاه می کنی." 

کازوتو مکثی می کند و بعد با لبخندی عجیب می گوید. 

" اما نیاز نیست خجالت بکشی ، این طبیعیه که یک دختر باکره در مورد بدن مردان کنجکاو باشه ، می توانی هر چقدر که می خواهی نگاه کنی" 

[ " آرتمیس" فریاد می زند ، من باکره نیستم] 

[ آرتمیس با شما قهر کرده است] 

کازوتو آهی می کشد . 

" نمی دانم چرا ***یان اینقدر عجیب اند ، اول اون ***ی عشق ممنوعه منحرف و حالا هم یه ***ی شکار که قهر می کنه" 

کازوتو سرش را بلند می کند و به آسمان نگاه می کند و می گوید 

" دیگه هیچی نمی تواند من رو شگفت زده بکند" 

[ " لوکی" با صدای بلند می خندد و می گوید، به تو تبریک می گویم، تو اولین انسانی هستی که باعث شده یک *** قهر کند] 

به حرف های لوکی توجهی نمی کنم و مشغول استفاده از امتیازات آمارم می شوم و صفحه وضعیتم به این شکل در می آید. 

=====وضعیت===== 

نام: کازوتو 

گونه: انسان 

کلاس: ندارد 

رنک: D 

سطح: 18 

ارزش زندگی: 3213 

آمار قابل ارتقاء [قدرت : 20    سرعت:20    چابکی:20   هوش: 11    مانا: 20 استقامت:15  سرزندگی:15   شانس: 10] 

آمار غیر قابل ارتقاء[ جذابیت: 16   وحشت: 48]

امتیازات آمار استفاده نشده: 0 

========ادامه صفحه وضعیت======== 

کازوتو وقتی که کار خود را با صفحه وضعیت به اتمام رساند ، احساس کرد که یک نفر او را از پشت در آغوش می گیرد. 

و بعد از چند لحظه احساس کرد که چند قطره آب روی کمرش افداه است و کمرش را خیس می کند. 

کازوتو سرش را برگرداند و به پشت سرش نگاه کرد و هلا را دید که او را از پشت بغل کرده و صورتش را به کمر  او چسبانده و گریه می کند. 

هلا بعد از چند لحظه صورتش را از کمر کازوتو جدا می کند و به بالای سرش جایی که چشمان کنجکاو کازوتو به او نگاه می کرد ، نگاه کرد. 

هلا سریعا با خجالت از کازوتو جدا شد و سعی کرد که اشک های چشمانش را بپوشاند و با اینکه سعی می کرد بغض توی گبویش را پنهان کند ، اما موفق به این کار نشد و با صدایی که بخاطر گریه کردن لرزان شده بود گفت. 

" به- به نظر می رسه که هنوز زنده ای ، یک لحظه فکر کردم که باید دنبال ارباب جدیدی بگردم." 

کازوتو با اینکه حرف های هلا رو می شنید ، اما واکنشی به آن نشان نمی داد 

کازوتو این احساس رو خیلی وقته کا فراموش کرده بود ، احساس لذت بخش که بدونی یک نفر اگه آسیب ببینی ناراحت می شود ، یه نفر هست که همیشه نگرانت باشه. 

این احساس لذت بخشی بود که کازوتو خیلی وقت بود که فراموشش کرده بود. 

کازوتو با اینکه همیشه یک وحشی ، قاتل و سادیسم به نظر می رسید ، اما 

با قطره کوچک اشکی که اکنون از گوشه چشمش بیرون آمد می شد فهمید که حتی او هم می خواهد که کسی دوستش داشته باشه. 

کازوتو با خودش عهد بست که دوباره این احساس رو از دست نمی دهد ، او با تمام وجودش از این حس لذت بخش محافظت خواهد کرد.

کتاب‌های تصادفی