تناسخ ایکس فانتزی
قسمت: 14
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
پارت چهاردهم آخرین رکن آموزش
زیار: خب تو تونستی رکن دوم رو هم یاد بگیری حالا فقط رکن سوم و چهارم مونده و بعد از اون جادو و طلسم یاد می گیری
حالا هرچی میگم رو میارم رو تخته ببین و به حافظه بسپر و یاد بگیر
در واقع اولین رکن آموزش این است که چگونه انرژی اطراف خود و ذهن خود را کنترل کنید بدون اینکه بدن شما ناپایدار بشه . رکن دوم کنترل مانا در داخل بدن تو بود که انجام دادی حالا سومین و چهارمین رکن ....
..... *** رو شکر کلیسا تخته سیاه رو به عنوان یک ابزار شیطانی معرفی و ممنوع نکرده بود
زیار+ خب رکن سوم در واقع همون رکن اول و دومه با این تفاوت که وقتی من بهت حمله میکنم باید خودت مانای بدنت و آرامش خاطر اطرافت رو کنترل کنی مثل یک سپر و استوار باشی تا حمله ی من تموم بشه
من "...." زندگیمو به فنا می دم سر رکن سوم از الان به پایان زندگی دوم و آغاز زندگی سوم خوشآمد میگم
زیار+ اولاً، وقتی دشمن به تو حمله میکنه می خوای در میدان نبرد چه کار می کنی؟ ثانياً، من حمله هام رو کنترل میکنم پس لازم نیست نگران باشی
آره عزیزم تو گفتی من باور کردم
زیار : بهرحال شروع کنیم
و حالا جادو گرفت
این اولین بار بود توی این دنیا کسی رو که قصد جادو کردن و حمله داره داشتم می دیدم
ووش
با بیشترین سرعت ممکن از کنارم رد شد و به من ضربه زد
چند بار دیگر این کار ر. تکرار کرد و من به سختی تونستم مقاومت کنم که ...
یک طلسم سنگین زد
و من دیگه نفهمیدم چی شد
وقتی چشم باز کردم خواهر پاتولینا رو بالای سرم دیدم
انتظار داشتم روی تختم باشم نه در حیاط اما معلم من فردی به نام زیار بود
بلند شدم
خواهر پاتولینا : حالت چطوره؟
دستم رو پشت سرم گذاشتم
٫٫ نگران نباش حالم خوبه
زیار+ زیاد نگرانش نباش دو سه بار دیگه هم که ضربه بخوره بهش عادت میکنه و دیگه بیهوش نمیشه
زیار لعنتي "..."
سه بار دیگه تلاش کرد و فایده ای نداشت. هر بار که نوبت گردباد می رسید دیگر نمی تونستم مقاومت کنم و شکست می خوردم
زیار: خب دیگه ظهر شده و وقت تو داره تموم میشه
٫٫نه نه یه بار دیگه فقط یه بار دیگه استاد یه بار دیگه
زیار: باشه یه بار دیگه امتحان میکنم فقط التماس نکن از التماس متنفرم
فقط قبل از هر چیزی یادت باشه وقتی قرار بود بهت حمله کنم به جای دو کار به انرژی بدنت توجه کن خودت که ... میدونی چی میگم
٫٫ بله معلم شروع کن
حمله شروع شد من مثل قبل میتونستم ضربات معمولی و سریع را تحمل کنم وقتی نوبت به طلسم گردباد رسید چشمام رو بستم و فقط تمرکز کردم فقط تمرکز کردم و به هیچ چیز و شخص دیگه ای فکر مکردم
چشم که باز کردم زیار رو به رو دیدم که دست به سینه ایستاده
٫٫ استاد یعنی موفق شدم یعنی هورا یعنی نه زیاد نباید خوشحال بشم من یک شاگرد بی سر صدا هستم
زیار : آفرین انتظار نداشتم موفق بشی اما شدی. حالا فقط یک رکن دیگه داری و بعد از اون یاد میگیری چطور طلسم ها رو . اجرا کنی و بعد از اون آموزش اصلی شروع میشه
.....عصر .....
زیار+ حالا رکن چهارم باید یاد بگیری مانا رو توی بدنت به جریان بندازی تا حرکت کنی و طلسم ها رو اجرا کنی
این رکن هیچ کاری نداره و مثل بقیه خیلی سخت نیست. می تونی یاد بگیری وسریعا انجامش بدی حالا با دقت نگاه کن و گوش بده که میخوام ساده ترین آموزش جادو رو به تو یاد بدم
تمرین سرعت به معنای سرعت بدن و حرکت برای این کار است مثلر رکن اول اما با این تفاوت که این مجموعه از تو می خواد که که مانا رو نه تنها در ذهن خودت بلکه در رگها و بدن خود نیز جاری کنی تا بتونی موفق بشی حالا یک مثال برای تو اجرا می کنم
خیلی سریع رفت برگشت هیچ اثری ازش ندیدم الکی نبود جادوی باد بسیار کمیاب بود و حتی اشراف زاده ها هم نداشتن
زیار : خب حالا نوبت توئه ببینم چیکار میکنی؟
خب این امتحان اصلی منه حتماً باید بتونم از پسش بربیام
چشمامو بستم و سعی کردم مثل رکن اول انجام بدم
وقتی دوباره چشمام رو باز کردم رو به روی صومعه بودم
زیار« چرا ت*** نمیخوری؟ داری مثل گاو نگام میکنی سریع برگرد
یکبار دیگه این کار رو کردم و به سمت دیگه باغ رفتم باورم نمی شد کار می کرد اما مشکل اینجا بود نمی تونستم کنترلش کنم
زیار یک بار دیگه گفت برگردم
زیار+ سریع باش برگرد و مانا رو کنترل کن وگرنه تنبیه می شی
***یا اگه زیار بگه تنبیه بدبخت میشم باید کنترلش کنم و قطع کردم
تونستم حالا باید برگردم پیش زیار
زیار: خب یاد گرفتی اما به سختی کنترلش کردی اما خب چون تازه کار هستی اشکال نداره
من«....»
زیار:به هر حال حالا که یاد گرفتی جادو و مانا چیه و تونستی که کنترل کنی حالا یاد می گیری که چطور جادو رو انجام بدی
پایان پارت چهاردهم
زیار: خب تو تونستی رکن دوم رو هم یاد بگیری حالا فقط رکن سوم و چهارم مونده و بعد از اون جادو و طلسم یاد می گیری
حالا هرچی میگم رو میارم رو تخته ببین و به حافظه بسپر و یاد بگیر
در واقع اولین رکن آموزش این است که چگونه انرژی اطراف خود و ذهن خود را کنترل کنید بدون اینکه بدن شما ناپایدار بشه . رکن دوم کنترل مانا در داخل بدن تو بود که انجام دادی حالا سومین و چهارمین رکن ....
..... *** رو شکر کلیسا تخته سیاه رو به عنوان یک ابزار شیطانی معرفی و ممنوع نکرده بود
زیار+ خب رکن سوم در واقع همون رکن اول و دومه با این تفاوت که وقتی من بهت حمله میکنم باید خودت مانای بدنت و آرامش خاطر اطرافت رو کنترل کنی مثل یک سپر و استوار باشی تا حمله ی من تموم بشه
من "...." زندگیمو به فنا می دم سر رکن سوم از الان به پایان زندگی دوم و آغاز زندگی سوم خوشآمد میگم
زیار+ اولاً، وقتی دشمن به تو حمله میکنه می خوای در میدان نبرد چه کار می کنی؟ ثانياً، من حمله هام رو کنترل میکنم پس لازم نیست نگران باشی
آره عزیزم تو گفتی من باور کردم
زیار : بهرحال شروع کنیم
و حالا جادو گرفت
این اولین بار بود توی این دنیا کسی رو که قصد جادو کردن و حمله داره داشتم می دیدم
ووش
با بیشترین سرعت ممکن از کنارم رد شد و به من ضربه زد
چند بار دیگر این کار ر. تکرار کرد و من به سختی تونستم مقاومت کنم که ...
یک طلسم سنگین زد
و من دیگه نفهمیدم چی شد
وقتی چشم باز کردم خواهر پاتولینا رو بالای سرم دیدم
انتظار داشتم روی تختم باشم نه در حیاط اما معلم من فردی به نام زیار بود
بلند شدم
خواهر پاتولینا : حالت چطوره؟
دستم رو پشت سرم گذاشتم
٫٫ نگران نباش حالم خوبه
زیار+ زیاد نگرانش نباش دو سه بار دیگه هم که ضربه بخوره بهش عادت میکنه و دیگه بیهوش نمیشه
زیار لعنتي "..."
سه بار دیگه تلاش کرد و فایده ای نداشت. هر بار که نوبت گردباد می رسید دیگر نمی تونستم مقاومت کنم و شکست می خوردم
زیار: خب دیگه ظهر شده و وقت تو داره تموم میشه
٫٫نه نه یه بار دیگه فقط یه بار دیگه استاد یه بار دیگه
زیار: باشه یه بار دیگه امتحان میکنم فقط التماس نکن از التماس متنفرم
فقط قبل از هر چیزی یادت باشه وقتی قرار بود بهت حمله کنم به جای دو کار به انرژی بدنت توجه کن خودت که ... میدونی چی میگم
٫٫ بله معلم شروع کن
حمله شروع شد من مثل قبل میتونستم ضربات معمولی و سریع را تحمل کنم وقتی نوبت به طلسم گردباد رسید چشمام رو بستم و فقط تمرکز کردم فقط تمرکز کردم و به هیچ چیز و شخص دیگه ای فکر مکردم
چشم که باز کردم زیار رو به رو دیدم که دست به سینه ایستاده
٫٫ استاد یعنی موفق شدم یعنی هورا یعنی نه زیاد نباید خوشحال بشم من یک شاگرد بی سر صدا هستم
زیار : آفرین انتظار نداشتم موفق بشی اما شدی. حالا فقط یک رکن دیگه داری و بعد از اون یاد میگیری چطور طلسم ها رو . اجرا کنی و بعد از اون آموزش اصلی شروع میشه
.....عصر .....
زیار+ حالا رکن چهارم باید یاد بگیری مانا رو توی بدنت به جریان بندازی تا حرکت کنی و طلسم ها رو اجرا کنی
این رکن هیچ کاری نداره و مثل بقیه خیلی سخت نیست. می تونی یاد بگیری وسریعا انجامش بدی حالا با دقت نگاه کن و گوش بده که میخوام ساده ترین آموزش جادو رو به تو یاد بدم
تمرین سرعت به معنای سرعت بدن و حرکت برای این کار است مثلر رکن اول اما با این تفاوت که این مجموعه از تو می خواد که که مانا رو نه تنها در ذهن خودت بلکه در رگها و بدن خود نیز جاری کنی تا بتونی موفق بشی حالا یک مثال برای تو اجرا می کنم
خیلی سریع رفت برگشت هیچ اثری ازش ندیدم الکی نبود جادوی باد بسیار کمیاب بود و حتی اشراف زاده ها هم نداشتن
زیار : خب حالا نوبت توئه ببینم چیکار میکنی؟
خب این امتحان اصلی منه حتماً باید بتونم از پسش بربیام
چشمامو بستم و سعی کردم مثل رکن اول انجام بدم
وقتی دوباره چشمام رو باز کردم رو به روی صومعه بودم
زیار« چرا ت*** نمیخوری؟ داری مثل گاو نگام میکنی سریع برگرد
یکبار دیگه این کار رو کردم و به سمت دیگه باغ رفتم باورم نمی شد کار می کرد اما مشکل اینجا بود نمی تونستم کنترلش کنم
زیار یک بار دیگه گفت برگردم
زیار+ سریع باش برگرد و مانا رو کنترل کن وگرنه تنبیه می شی
***یا اگه زیار بگه تنبیه بدبخت میشم باید کنترلش کنم و قطع کردم
تونستم حالا باید برگردم پیش زیار
زیار: خب یاد گرفتی اما به سختی کنترلش کردی اما خب چون تازه کار هستی اشکال نداره
من«....»
زیار:به هر حال حالا که یاد گرفتی جادو و مانا چیه و تونستی که کنترل کنی حالا یاد می گیری که چطور جادو رو انجام بدی
پایان پارت چهاردهم
کتابهای تصادفی

