زاویه دید شرور
قسمت: 14
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
[ میخواستم ترجمه رو بدم به هوش مصنوعی ولی متاسفانه سایتا قابلیت کپی متنشونو برداشتن ]
- زاویه دید فرّی استارلایت -
---
...
...
...
با غرق شدن در نوری خیرهکننده، دلشوره عجیبی احساس کردم.
تصاویر پیش رویم بیوقفه تغییر میکردند تا اینکه کمکم واضح شدند.
با قدم بعدی، از دروازه خارج شده بودم. سردرد شدیدی به من حمله کرد، انگار از ماشینی با سرعت ۲۰۰ کیلومتر بر ساعت به بیرون پرتاب شده باشم.
برای لحظهای روی زانوهایم افتادم، سعی کردم تعادلم را حفظ کنم.
وقتی بالاخره توانستم اطراف را بهدرستی ببینم، خودم را در میان جنگلی عظیم یافتم. درختان سر به فلک کشیده آنقدر بلند بودند که کاملاً آسمان را پنهان کرده بودند.
پیچکهای ضخیم روی زمین مانند دستهای مار خزنده در هم تنیده بودند و فضایی باستانی و شوم ایجاد میکردند.
«پس این سرزمینهای کابوس است...»
خودم را جمع و جور کردم و بالا پریدم، از یکی از درختان بالا رفتم. روی شاخهای ضخیم از درختی عظیم نشستم و لپتاپم را از حلقه بعدی بیرون کشیدم.
پرسهزدن بیهدف در سرزمینهای کابوس احمقانهترین کاری بود که الان میتونستم بکنم.
هدفم رسیدن به معبد چون ما بود، جایی که تکنیک دههزار گام سایه قرار داشت.
معبد بهطور منحصربهفردی روی کوهی به رنگ سیاه قرار داشت، متمایز از قلههای اطراف، بنابراین شناسایی آن سخت نبود. مشکل اصلی مکانش بود. منطقهای که در آن بودم وسیع بود — اگر خوششانس بودم، سریع پیداش میکردم. در بدترین حالت، ممکن بود صدها کیلومتر دورتر باشد...
خوشبختانه، ابزار تقلب خودم را داشتم.
لپتاپم را باز کردم و فوراً به ویژگی «پیشنهاد نویسنده» دسترسی پیدا کردم.
«کدوم رو انتخاب کنم؟ تصادفی یا مستقیم؟»
**پیشنهاد تصادفی (۱۰ امتیاز دستاورد):**
راهنماییهای مبهم و رمزآلود ارائه میدهد، اما بدون شک ایمنترین مسیر را نشان میدهد، هرچند درکش سخت است.
پیشنهاد مستقیم (۳۰ امتیاز دستاورد):
دستورالعملهای واضح و سرراست ارائه میدهد، آنقدر ساده که حتی یک بچه هم میفهمد. اما در عین حال که مستقیماً به هدف میرساند، همیشه نوعی مانع سر راه قرار میدهد — پس مواظب باش! هاهاها!
«پیشنهاد تصادفی رو انتخاب کنم؟»
ارزانتر بود و ظاهراً به مسیر ایمنتری منجر میشد، هرچند شک داشتم توی سرزمینهای کابوس اصلاً مسیر ایمنی وجود داشته باشه.
«خیلی خب، بیا این کار رو بکنیم.»[ امیدوارم منظورش کار باشه]
پیشنهاد تصادفی رو انتخاب کردم و فوراً روشن شد.
> پیشنهاد تصادفی! با دقت توجه کن و سعی کن چیزی که میبینی رو بفهمی — ممکنه کلید نجات تو باشه!
> «هیچکس نقطه شروع رو تعیین نمیکنه، آیا از شب است یا از روز؟... در درخششش از همه رنگها و زمانها فراتر میرود... وقتی سپیده رو پیدا کردی، به شمال برو، بعد شرق، بعد جنوب، بعد غرب. تکرار کن، و وقتی احساس کردی به اوج رسیدی، راه رو پیدا خواهی کرد.»
با حیرت به این چرندیات خیره شدم.
> «جدی میخواد من اینو بفهمم؟ سیستم اصلاً این آشغال رو از کجا آورده؟ شرط میبندم معنی خاصی نداره و فقط داره منو مسخره میکنه.»
فوراً پیشنهاد تصادفی رو کنار گذاشتم، فهمیدم چیزی دستگیرم نمیشه. تو همچین جایی لوکس تجربه کردن رو نداشتم.
اینطوری چارهای جز استفاده از پیشنهاد مستقیم نبود.
پیشنهاد مستقیم (۳۰ امتیاز دستاورد)
امتیازات فعلی: ۶۱۰
چه اتلاف امتیازی...
با نداشتن گزینه دیگر، پیشنهاد مستقیم رو فعا...
- زاویه دید فرّی استارلایت -
---
...
...
...
با غرق شدن در نوری خیرهکننده، دلشوره عجیبی احساس کردم.
تصاویر پیش رویم بیوقفه تغییر میکردند تا اینکه کمکم واضح شدند.
با قدم بعدی، از دروازه خارج شده بودم. سردرد شدیدی به من حمله کرد، انگار از ماشینی با سرعت ۲۰۰ کیلومتر بر ساعت به بیرون پرتاب شده باشم.
برای لحظهای روی زانوهایم افتادم، سعی کردم تعادلم را حفظ کنم.
وقتی بالاخره توانستم اطراف را بهدرستی ببینم، خودم را در میان جنگلی عظیم یافتم. درختان سر به فلک کشیده آنقدر بلند بودند که کاملاً آسمان را پنهان کرده بودند.
پیچکهای ضخیم روی زمین مانند دستهای مار خزنده در هم تنیده بودند و فضایی باستانی و شوم ایجاد میکردند.
«پس این سرزمینهای کابوس است...»
خودم را جمع و جور کردم و بالا پریدم، از یکی از درختان بالا رفتم. روی شاخهای ضخیم از درختی عظیم نشستم و لپتاپم را از حلقه بعدی بیرون کشیدم.
پرسهزدن بیهدف در سرزمینهای کابوس احمقانهترین کاری بود که الان میتونستم بکنم.
هدفم رسیدن به معبد چون ما بود، جایی که تکنیک دههزار گام سایه قرار داشت.
معبد بهطور منحصربهفردی روی کوهی به رنگ سیاه قرار داشت، متمایز از قلههای اطراف، بنابراین شناسایی آن سخت نبود. مشکل اصلی مکانش بود. منطقهای که در آن بودم وسیع بود — اگر خوششانس بودم، سریع پیداش میکردم. در بدترین حالت، ممکن بود صدها کیلومتر دورتر باشد...
خوشبختانه، ابزار تقلب خودم را داشتم.
لپتاپم را باز کردم و فوراً به ویژگی «پیشنهاد نویسنده» دسترسی پیدا کردم.
«کدوم رو انتخاب کنم؟ تصادفی یا مستقیم؟»
**پیشنهاد تصادفی (۱۰ امتیاز دستاورد):**
راهنماییهای مبهم و رمزآلود ارائه میدهد، اما بدون شک ایمنترین مسیر را نشان میدهد، هرچند درکش سخت است.
پیشنهاد مستقیم (۳۰ امتیاز دستاورد):
دستورالعملهای واضح و سرراست ارائه میدهد، آنقدر ساده که حتی یک بچه هم میفهمد. اما در عین حال که مستقیماً به هدف میرساند، همیشه نوعی مانع سر راه قرار میدهد — پس مواظب باش! هاهاها!
«پیشنهاد تصادفی رو انتخاب کنم؟»
ارزانتر بود و ظاهراً به مسیر ایمنتری منجر میشد، هرچند شک داشتم توی سرزمینهای کابوس اصلاً مسیر ایمنی وجود داشته باشه.
«خیلی خب، بیا این کار رو بکنیم.»[ امیدوارم منظورش کار باشه]
پیشنهاد تصادفی رو انتخاب کردم و فوراً روشن شد.
> پیشنهاد تصادفی! با دقت توجه کن و سعی کن چیزی که میبینی رو بفهمی — ممکنه کلید نجات تو باشه!
> «هیچکس نقطه شروع رو تعیین نمیکنه، آیا از شب است یا از روز؟... در درخششش از همه رنگها و زمانها فراتر میرود... وقتی سپیده رو پیدا کردی، به شمال برو، بعد شرق، بعد جنوب، بعد غرب. تکرار کن، و وقتی احساس کردی به اوج رسیدی، راه رو پیدا خواهی کرد.»
با حیرت به این چرندیات خیره شدم.
> «جدی میخواد من اینو بفهمم؟ سیستم اصلاً این آشغال رو از کجا آورده؟ شرط میبندم معنی خاصی نداره و فقط داره منو مسخره میکنه.»
فوراً پیشنهاد تصادفی رو کنار گذاشتم، فهمیدم چیزی دستگیرم نمیشه. تو همچین جایی لوکس تجربه کردن رو نداشتم.
اینطوری چارهای جز استفاده از پیشنهاد مستقیم نبود.
پیشنهاد مستقیم (۳۰ امتیاز دستاورد)
امتیازات فعلی: ۶۱۰
چه اتلاف امتیازی...
با نداشتن گزینه دیگر، پیشنهاد مستقیم رو فعا...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب زاویه دید شرور را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی


