تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 146
قسمت 146: بینظمی
این حلقه فضاییای بود که ارتش سلطنتی به آنها داده بود.
این شامل سهم نایجل از جوایز و همچنین موهبت غول پیکر "نفس" بود.
نیازی به گفتن نبود که بیشتر دستاورد آنها از ارثیه در آنجا نگهداری میشد.
چشمان جون برق و با خوشحالی لبخند زد.
«تو واقعاً این کار رو کردی! الان تلاش ما تو لایه ششم هدر نمیره.»
او در کنار نوآ زانو زد و حلقه را برداشت و به دقت آن را بررسی کرد.
بعد از چند ثانیه سرش را تکان داد و لبخندش بیشتر شد.
«همه چیز اینجاست.»
نوآ بالاخره آرام شد و آهی آرام بیرون داد.
از آنجایی که هنوز در حال تثبیت وضعیت خود بود، فرصتی برای بررسی داخل حلقه نداشت.
او آسیبی ندید، زیرا فرم شیطانی او هرگز در طول برخورد با عقاب ابر سوراخ نشده بود، اما ذهنش به خاطر تلاشی که کرده بود احساس خستگی میکرد.
با وضعیتی که او با جانور جادویی رتبه 4 روبرو شده بود، کاملاً طبیعی بود که آرزوی یک خواب طولانی و آرام داشته باشد.
از طرف دیگر، ارول، نتوانست خوشحال باشد و سرش را پایین انداخت تا به زمین خیره شود.
«وقتی انگشتر نایجل رو گرفتی حتی یه لحظه به نجات دادنش فکر کردی؟»
نوآ نگاهش را به سمت جوان قد بلند برد، احساس کرد که فضا به یکباره متشنج شده.
«نه، اون همون لحظه ای که چنگال عقاب بهش برخورد کرد مرده بود.»
«اما تو مطمئناً میتونستی کار بیشتری انجام بدی! به من دروغ نگو، اون قدرتی که استفاده کردی در حد اوج تهذیب کنندههای رتبه اول بود!»
نوآ در مقابل شکایت ارول سرش را تکان داد.
«و با این حال من حتی نتونستم یه خراش روی اون بندازم، موجودات رتبه چهار واقعا چیز دیگهای هستن. مگه خودِ تو هم به محض اینکه هشدار دادم فرار نکردی؟ اشتباهی که نایجل رو به کشتن داد، تردید کردنش بود. ما ممکن بود که بخاطرش نیمی از ارزش ماموریتون رو از دست بدیم.»
ارول میخواست دوباره پاسخ دهد که جون و...
کتابهای تصادفی


