تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 196
قسمت ۱۹۶: نامیرا
شمشیر بزرگ ابِل را بهصورت مورب برید و زخم عمیقی روی بدنش بر جای گذاشت، اما او نیز موفق شد تا به دشمنش ضربه زده و درست بالا مچش را زخمی کند.
دو تهذیبکننده برای مدت کوتاهی از هم جدا شده و به یکدیگر خیره شدند.
فرستاده خانواده سلطنتی به زخم عمیق روی سینه ابِل نگاه کرد. خون از آن سرازیر شده بود اما در عرض چند ثانیه زخم شفا پیدا کرد و در عرض یک دقیقه، آن بریدگی بزرگی که تقریباً بدن ابِل را به دو نیم تقسیم کرده بود ناپدید شده و فقط یک علامت سفید کم رنگ باقی مانده بود.
«تحسینبرانگیزه...»
زخمی که خودش هم متحمل شده بود شاید کوچک اما در عین حال عمیق بود. ولی حتی با وجود خونریزی، مانع از اجرای تواناییهای رزمیاش نمیشد.
«بهنظر میرسه که تو هم دارای بدن رتبه ۴ هستی، انگار سلطنتیها از هیچ منبعی برای کشتن یک تهذیبگر رتبه ۱ دریغ نکردن...»
سپس ابِل چاقویش را به سمت او گرفت. آن چاقو یک اسلحهی حکاکی شده بود که لبههای تیزش در نور کم رنگ میدرخشید.
همچنین یک جریان نامرئی نیز را فراگرفته بود که بهنظر میرسید ابِل با یک طلسم رتبه صفر قدرتش را افزایش میداد.
چشمان فرستاده با شنیدن اظهارات او تیز شد و از پشت پارچهای که صورتش را پوشانده بود شروع به صحبت کرد: «توام بدن رتبه چهار داری؟ پس چرا بهچشمم اوج رتبه سه میای؟»
ابِل سری تکان داد و لبخندی از خود راضی نشان داد.
«حدست درست بوده فقط اینکه روش تغذیه بدن من، قدرت بدنی من رو قربانی میکنه تا بهترین تواناییهای بازسازی رو در بین بدنهای رتبه ۴ رو در اختیارم بذاره. متأسفانه، این روش فقط میتونه چنین قابلیتی به من بده و بقیه ویژگیهای من مشابه بدن رتبه ۳ هست.»
«که یعنی روش تغذیه بدن ضعیفیه.»
فرستاده بدش نمیآمد که وقتش را صرف صحبت کردن با او کند. بقیه در گروه او عموماً قویتر از سربازان خانواده دشمن بودند و حمله غافلگیرانه کفه ترازو را به نفع آنها کج کرده بود.
آنها به تدریج برتری مییافتند و ضررهای کمتری نسبت به دشمنان خود متحمل میشدند و نبرد را به سمت مرکز گروه پیش میبردند.
به جای درگیر شدن در یک نبرد خطرناک، او ترجیح میداد منتظر رسیدن متحدانش باشد.
«بله، ضعیفه، اما این بهترین چیزیه که خانواد...
کتابهای تصادفی


