تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 210
در علفزاری در نزدیکی شهر الباس به نام دشت ماموت، هفت تهذیبگر با سرعت آهسته راه رفته و با احتیاط اطراف خود را بررسی میکردند.
آن دشتها منطقهای خطرناک بودند که به خاطر نوع جانوران جادویی که عمدتاً در آن زندگی میکردند، بدین شکل نامگذاری شده بودند.
یکی از تهذیبکنندگان که در موقعیت پیشتاز راه میرفت از کرت پرسید: «کرت، به من یادآوری کن که چرا این بچه رو با خودمون میاریم...»
«نیوتن، دست از شکایت بردار. ما باید به اون نشون بدیم که میتونیم یه موجود مرتبه ۴ رو با خیال راحت بکشیم وگرنه شکار موجودات رتبه ۳ رو متوقف نمیکنه. من میدونم که تو به وضعیت ضعیف تر شکارچیها اهمیت نمیدی، اما اونا بهخاطر ونس دارن پدرم رو در میارن...»
نیوتن خرخر کرد و نگاهی سرزنش آمیز به مرد جوان حاضر در انتهای گروه انداخت.
پس از بحث در صنف، او با کرت به توافق رسیده بود.
نوآ به گروه شکار موجودات رتبه ۴ ملحق میشد و بدون نیاز به پیوستن به جنگ، فقط اطلاعاتی را در مورد جانوران جمع آوری میکرد.
با این حال، او همان سهم از سود را از اجساد جانوران دریافت کرده و همچنین پس از پایان مبارزه ضربه تمام کننده را میزد، همچنین، او دو شرط دیگر را هم داشت. اولین مورد این بود که هیچ کس اجازه نداشت او را هنگام کشتن موجود تماشا کند، چرا که طلسم تخلیه خون، استعداد او را فوراً آشکار میکرد. مورد دوم این بود که ابتدا باید با چشمان خود ببیند که گروه شکار چگونه کار میکنند تا مطمئن شود که حتی در آن محیط نیز میتواند در امان باشد.
او هرگز زندگی خود را به کسی که نمیشناسد نمیسپرد، بنابراین میخواست ابتدا از تواناییهای آنها مطمئن شود.
کرت به این شرایط اهمیتی نداده و پذیرفت. همه و همه در نهایت به وضعیتی که در آن بودن منجر شد.
دشت ماموت یک منطقه خطرناک تقریباً نزدیک به پایتخت بود و که همین امر هم باعث شده بود تا این منطقه عملیات پاکسازی زیادی را پشت سر گذاشته باشد.
جانوران جادویی رتبه چهارم اندک و کمیاب بودند و این منطقه را به یکی از امن ترین مناطق خطرناک تبدیل میکرد. همچ...
کتابهای تصادفی


