NovelEast

تولد شمشیر شیطانی

قسمت: 250

تنظیمات

قسمت ۲۵۰: غیب شدن

زمان را کمی به عقب برگردانیم.

تادئوس در یک اتاق تاریک زیرزمینی که دارای حکاکی هایی بود حضور داشت.

او وسط اتاق ایستاده و زنی مقابلش زانو زده بود.

تادئوس با لحنی عصبانی با او صحبت کرد: «خب، چی شده هیزل؟ چرا اینقدر ناگهانی خواستی منو ببینی؟»

زن مقابلش هیزل، یکی از شکارچیان گروه کرت بود!

با سرش به پایین جواب داد: «ونس به تنهایی به سیاهچال برر رفته.»

«احتمالاً به دنبال افزایش دادن طلسم تخلیه خون‌شه، اون بچه واقعاً نمی‌تونه خودشو مهار کنه.»

هیزل به حرف‌های او گوش داد و ذهنش پر از شوک شد، نمی‌توانست سرش را بلند کند تا سؤالات بیشتری بپرسد.

«یعنی اون در حال حاضر به رتبه ۴ رسیده؟ اما اون حتی بیست سالشم نیست! اون بعد از اون موفقیت به سطح من میرسه، نمی‌دونم اگه اون تلاشی برای طغیان کردن بکنه، بتونم اون رو مدیریت کنم یا نه.»

ظاهراً تادئوس به او دستور داده بود که مراقب نوآ باشد و در صورت اقتضا، سرکوبش کند.

«نگران نباش، من هم در این مورد مطمئن نیستم. من نیوتن رو هم وارد عملیات می‌کنم تا در امان باشیم. تو می‌تونی بری، اما یادت باشه به محض اینکه برگشت به من اطلاع بدی.»

قبل از اینکه بلند شده و اتاق را ترک کند، هیزل دوباره سرش را پایین انداخت و تادئوس را در فکر فرو برد.

«اون حتی سریع‌تر از چیزی که تصور می‌کردم در حال رشد کردنه. به نظر می‌رسه که به محض برگشتنش به شهر، باید دوباره با اون در مورد میراث سلطنتی صحبت کنم.»

چشمانش از حرص می‌درخشید و وقتی رون طلایی در مقابلش ظاهر شد، او را در یک لحظه ناپدید کرد.

پس از مدتی وقایع داخل سیاهچاله برر خود آشکار کرده و به اطلاع عموم رسیدند، البته تادئوس نسخه دقیق تری از آنها داشت.

«موجود رتبه ۴ بازمونده از آخرین عملیات پاکسازی شکست خورده، دنیل و ونس مطمئناً یک گروه ترسناک رو تشکیل میدن. با ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب تولد شمشیر شیطانی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی