NovelEast

تولد شمشیر شیطانی

قسمت: 270

تنظیمات

قسمت ۲۷۰: یزدان

وقتی مرد درباره امپراتوری صحبت می‌کرد، غرور را می‌شد در حرف‌هایش به‌وضوح تشخصی داد.

حدس میزنم باید از گفتن اینکه من از کشور اوترا اومدم، اجتناب کنم.

نوآ به دقت جملات مرد را بررسی می‌کرد، می‌خواست تا آنجا که می‌تواند در مورد کشورهای مرکزی اطلاعات استخراج کند، او باید تا زمانی که می‌توانست از او استفاده می‌کرد.

نوآ پرسید: «اوه؟ یعنی اونا تا این اندازه قدرتمند هستن؟» و دو فنجان از حلقه‌اش بیرون آورد و با نوشیدنی ایور پر کرد.

«همف!»

مرد در حالی که روی صندلی مقابل نشسته بود دوباره خرخر کرد و فنجان را گرفت و بلافاصله از آن نوشیدند.

او پس از نوشیدن یک جرعه کوچک فریاد زد: «عجب چیزیه!» و سپس با اشتیاق دوباره به نوشیدن خود ادامه داد.

«ولی این وضعیت به‌نظرم منطقی نیست. من هرگز چنین حجمی از تهذیب‌گر‌ها رو ندیده بودم و اینجا فقط یه زمین دور افتاده‌ست! فکر می‌کنم که امپراتوری نیروی انسانی کافی برای نابود کردن کشوری مثل اوترا و پاپرال رو داشته باشه مگه نه؟»

مرد بعد از اظهار نظر نوآ لبخند غرور آمیزی زد، او واقعاً به کشورش وابسته و علاقه‌مند به نظر می‌رسید.

«خب بله حقیقت اینه که ما بیشتر از هر کشور دیگه‌ای در رده‌های انسانی تهذیب‌گر داریم، اما کسایی که در رده‌های قهرمان هستن، میشه گفت که تقریباً چه برای امپراتوری و چه کشورهای دیگه یکسانن. ماها امپراتوری دوست داریم و یاد گرفتیم که همیشه قدرتمند عمل کنیم، اما تهذیب‌کننده های کشورهای دیگه هم از ما خیلی ضعیف‌تر نیستن.»

او اعترافی مهم کرد و فنجان خالی را روی میز گذاشت.

«پس به همین دلیله که به محض باز کردن نوشیدنیم، ازم نخواستی شریک بشیم؟»

نوآ دوباره هر دو فنجان را با لبخندی بر لب پر کرد، او قبلاً اطلاعات مناسبی به دست آورده بود.

«هاها! مردم امپراتوری هرگز از بقیه چیزی نمی‌خوان، اونا به سادگی چیزای مورد نظرشون رو به دست میارن! به هر حال، اسم من راسه و مسئول این اردوگاه هستم.»

«منم آدام هستم.»

پس از معرفی کردن خودشان مقد...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب تولد شمشیر شیطانی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی