تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 286
قسمت ۲۸۶: زمین تمرینی
هر طرف هزار سرباز، با خصومت و چهرهای جدی به هم خیره شده بودند.
با این حال، تفاوتهایی در نگاه آنها وجود داشت. سربازان کشور اودریا موقر و متمرکز بودند، بالاخره آنها برای کشور خود میجنگیدند و عملاً آخرین خط دفاعیای بودند که از عزیزانشان محافظت میکردند.
در عوض، کسانی که از امپراتوری بودند، نگاه آرامتری داشتند.
آنها نگران جنگ قریبالوقوع بودند، اما به نظر نمیرسیدند که علاقهای به نتیجه آن داشته باشند، همچنین به نظر میرسید که بسیار بیتجربهتر به نظر میرسند.
«اینا فقط نیروهای جدید امپراتوری هستن، در حالی که ما سربازای باتجربهای در این طرف داریم، چه شوخی مسخره ای.»
نوآ معنای آن جنگ را فهمید.
«پس، شما آینده خودتون رو برای تبدیل شدن به یک زمین تمرین عوض کردین؟»
او نمیتوانست این سوال را از لوگان نپرسد.
«ما اون کاری رو انجام دادیم که برای زنده موندنمون نیاز بود.»
پاسخ او ساده بود و مشخصاً دلش نمیخواست نوآ چنین موضوعی را به سخره بگیرد.
«اونا فقط از عزم شما برای آموزش سربازای جدید استفاده میکنن، شرط میبندم که بر اساس عملکردشون پاداش میگیرن.»
نوآ هم در عمارت خود و هم در آکادمی وضعیت مشابهی را دیده بود.
«جنگ در این کشور برای اونا فقط یک ماموریته، اونا بر اساس عملکرد خودشون پاداش دریافت میکنن و امتیازاتی برای مشارکتشون در اینجا میگیرن. عزم دو طرف در سطحی کاملا متفاوته.»
یکی برای کشورش میجنگید، دیگری برای منافع، معلوم بود که چه کسی پیروز خواهد شد.
با این حال، هدف امپراتوری پیروزی نبود، بلکه آموزش سربازان جدید و در عین حال تضعیف آرام کشور اودریا بود.
«جای تعجب نیست که تونستن برای چنین مدت طولانیای زنده بمونن، امپراتوری استفاده بهتری برای اونا داشته.»
آنها فنون خود را کنار گذاشته و برای همیشه راه خود را به سمت سطوح بالاتر بس...
کتابهای تصادفی

