تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 320
چپتر ۳۲۰: تظاهر
سربازان باقیمانده امپراتوری نمیتوانستند صحنهای را که در مقابلشان در حال رخ دادن بود، باور کنند.
شیطان نقابدار که در دو سال اخیر در نبردهای ماهانه آشوب ایجاد کرده بود داشت از دره میگریخت!
این همه ماجرا نبود، او در حال دویدن به سمت مرکز قاره بود!
شکل گیری در مرز کشور اودریا او را متوقف نکرد، او واقعا از آن خارج شد، انگار که اصلاً هیچ چیز آنجا نبود!
«از آشنایی با همه شما خوشحال شدم!»
نوآ پشت سرش فریاد زد در حالی که دستش را برای خداحافظی تکان میداد قبل از اینکه فرار خود را از سر بگیرد.
سث صحنه را از بالای کوه تماشا کرد و با عجله یک نشانه از حلقه فضایی خود برداشت.
«چیکار میکنید لعنتیا!؟ تعقیبش کنین و دستگیرش کنین.»
دستورات بلند او در قله کوه طنینانداز شد، لیزا و دو محافظش نتوانستند از این منظره پوزخند نزنند.
«به نظر میرسه کاملا مضطرب هستی، شرط میبندم که این اتفاق رو پیش بینی نمیکردی.»
لیزا او را مسخره کرد و به تشویش او دامن زد.
«سربازای سیاهپوش عجله کنید! سربازای دیگه اگه اونو تعقیب کنن میمیرن!»
سث به خوبی از قدرت نوآ آگاه بود، آن نبرد آخر ثابت کرده بود که با استفاده از نیروهای ساده لباسهای قرمز نمیتوان او را اسیر کرد، تهذیب گران رتبه ۳ برای آن کار ضروری بودند.
تهذیبگران سیاهپوش از چرخش ناگهانی وقایع کمی مات و مبهوت شده بودند و به دستورات سث به این سرعت واکنش نشان ندادند، حداقل نه همه آنها...»
یک تهذیبکننده سیاهپوش، مرد سالخوردهای که سعی کرده بود نوآ را ترور کند، به محض اینکه صدای سث را شنید، به سمت او حمله کرد.
او پرواز نمیکرد، او در حالی که از طلسم استفاده میکرد تا سرعت خود را به حد مجاز برساند، روی زمین دوید.
بادهایی از پشت سرش میوزیدند و او را به سمت ردای آبی فراری به ج...
کتابهای تصادفی


