فصل ۵۹۱. نمایش

جون زیر نگاه ده تهذیب گر رده ی قهرمان در رتبه ی چهارم گروگان گرفته شده بود!

همه چیز در کمتر از یک لحظه اتفاق افتاده بود و اقدامات نوآ تنها زمانی مورد توجه قرار گرفت که دیگر برای انجام کاری در مورد آنها دیر شده بود.

البته تصمیم نوآ برای استفاده از جون به جای فیث تصادفی نبود.

فیث بدون شک برای رهایی از چنگال نوآ تلاش می ‌کرد، اما احتمال زیادی وجود داشت که جون کم و بیش با نمایش او همراهی کند.

از خوش شانسی او، جون توانست متوجه منظور او شود و وانمود کرد که نمی ‌تواند هیچ کاری انجام دهد تا از دست او فرار کند.

«بانو بالور رو فوراً آزاد کن! این کارها فقط میتونه وضعیتت رو بدتر کنه! تو باید -»

یکی از تهذیب ‌گران رده ی قهرمان از کشور اوترا شروع به صحبت کردن کرد، اما وقتی دید یک قطره خون از گلوی جون افتاد ناگهان متوقف شد.

نوآ فقط شمشیر شیطانی خود را به گردن او نزدیک کرده بود، اما همین حالا هم یک بریدگی ظاهر شده بود، تیزی شمشیر او به سادگی باورنکردنی بود.

هر دو طرف به بن بست رسیده بودند، اما وضعیت اسکورت ها به مراتب بدتر از نوآ بود.

غرش و فریاد از سطح، طنین انداز شد، واضح بود که محیط قاره ی جدید هنوز باید تثبیت شود.

این واقعیت اسکورت ها را مضطرب کرد، محدودیتی برای اینکه چقدر می توانستند در آن موقعیت باز بمانند وجود داشت.

«به لطف اونه که ما هنوز زنده ایم! اندرو هشدارهاش رو نادیده گرفت و قدرت فریاد اون رو گیر انداخت. اون در شرایطی نبود که دنبالمون بیاد.»

فیث سرانجام توانست وضعیت را برای تهذیب گران رده ی قهرمان تازه وارد توضیح دهد و حالت های زشتی در چهره ی اسکورت های امپراتوری ظاهر شد.

حتی سه تهذیب ‌گر کشور اوترا ابروهایشان را در هم کشیدند.

آنها می خواستند از موقعیت سواستفاده کنند و از هایو غرامت بخواهند و حتی نوآ را بازجویی کنند، اما او خیلی سریع واکنش نشان داده بود و در واقع اوضاع به نفع او بود!

غرش جانوران شدیدتر شد، نوآ حدس زد که زمان زیادی طول نمی‌کشد تا جانوران بالدار به منطقه حمله کنند.

«هر چیزی رو که خانواده سلطنتی می‌تونه برای ردیابی موقعیتت ازش استفاده کنه دور بنداز.»

نوآ این کلمات را در گوش جون...