تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 881
قسمت ۸۸۱ : صخره
طوفان مرکزی بسیار سنگین بود. تمام مناطق را از نواحی پیرامونی جدا کرد و مانع بلندی را ایجاد کرد که جلوی هر موجود زندهای که قصد جستجوی درونش را داشت میگرفت.
همچنین، اغلب از سطحش بادهایی آزاد شده و در سرتاسر بعد جداگانه به شکل گردبادهای شدیدی به پرواز در میآمدند. بعدا مشخص شد که برخی طوفانها در آن جهان پدیدهای طبیعی ناشی از تراکم بالای نفس نیستند، بلکه از آن ساختار غولپیکر میآیند.
نوآ برای اینکه بفهمد عبور از آن طوفان کار سختی خواهد بود نیازی به فعال کردن تکنیک قضاوت آسمانی نداشت. چیزی به این بزرگی و با این همه قوانین، آماده بود تا نواحی بالا و پایین ساختارش را تحت تاثیر قرار دهد.
علاوه بر این، احتمال زیادی وجود داشت که محیط آن طرف دارای موجودات زنده رتبه ششم باشد!
هر چه باشد آن گروه هنوز درون بعد جداگانه با موجودی در آن رتبه روبهرو نشده بود. با این وجود به جایی رسیده بودند که به نظر میرسید مرکزش باشد. اگر آن جهان جانوران جادویی رتبه ششم را داشت، آنها مجبور میشدند در سمت دیگر طوفان باشند.
شیاطین برای جستجو و بررسی آن مناطق پنهان اراده نوآ را به اشتراک گذاشتند. آنها دقیقا طرز فکر او را داشتند و میدانستند که منافع پنهان معمولا با خطر و زیان همراهاند. در عین حال، همراهانشان کمی مردد به نظر میرسیدند.
جون از سمت دیگر طوفان نمیترسید، ولی راهی به ذهنش نمیرسید که بدون هیچ خطری از آن عبور کنند. در آن دیوار دفاعی قوانین بسیار زیادی متمرکز شده بود و تنها حضورشان در آن مکان باعث میشد تا در عملکرد معمول نفس اختلال ایجاد شود.
مشخص بود که بعد جداگانه برای موجوداتی در سطح آنها در نظر گرفته نشده بود و فقط عبورشان از آنجا میتوانست موجب مرگشان شود.
با این وجود جون فهمید وقتی نوری که از چشمان نوآ ساطع میشود را ببیند، آنها به هر طریقی تلاش میکنند تا به سمت دیگر طوفان برسند.
جون میتوانست اشتیاق، حرص و طمع و بلند پروازی نوآ را از چشمهای موذی و سردش ببیند. او حتی میدانست به محض اینکه نوآ به طوفان نگاه کند تمام روشهای ممکن را میسنجد.
سپس جون به شیاطین نگاه کرد و متوجه شد که چهره...
کتابهای تصادفی


