تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1133
فصل 1133 1133. امواج حملات
«من بهتون توصیه میکنم که عقبنشینی کنید!» اولین شاهزاده در حالی که او و خواهرش آیتمهای حکاکی شده خود را به کار میبردند، این را انتقال داد. هالهای طلایی آنها را احاطه کرده بود و در کنار آنها زرهها، سپرها و شمشیرهای بلند ظاهر میشدند.
شاهزاده دوم در حالی که مدیتیشن خود را قطع کرد تا بلند شود، گفت: «برای اون خیلی دیر شده.» قبل از اینکه لبخندی گسترده روی صورتش ظاهر شود، چشمان خشن او نوآ و دیگران را تجزیه و تحلیل کردند.
تهذیبگران کنار نوآ روشهای خود را برای دفاع در برابر حالت شیطانی به کار گرفتند، اما غرایز آنها به آنها اخطار میداد که برای جلوگیری از آن کافی نخواهند بود.
با این حال، آنها وقت نداشتند روی طلسم نوآ تمرکز کنند. غافلگیری آنها باید منتظر میماند. حالا فقط حمله ناامیدانه آنها وجود داشت.
این گروه تصمیم گرفته بود به پادشاه الباس حمله کند. هیچ یک از آنها نمیخواستند از پتانسیل خود دست بکشند، بنابراین اگر میخواستند به مسیر خود ادامه دهند، باید با سلطنتیها روبرو میشدند.
برخی از آنها احتمال فرار را در نظر گرفته بودند. با این حال، پادشاه الباس در اوج خود بود و هیچکس نتوانست او را در سطح متوقف کند. روبرو شدن با این مشکل اکنون تنها فرصت آنها برای تضمین آیندهای برای سفر تهذیب خود بود.
زمانی که نوآ طلسم نمادین خود را فعال کرد، تهذیبگران در اطراف هفت ستاره پخش شدند. آنها سلاحهای خود را احضار کردند و هاله خود را بدون توجه به ذخایر "نفس" خود به محض اینکه در موقعیت خود قرار گرفتند، آزاد کردند.
ارشد بزرگ دیانا لنزهای سیاه خود را درآورد و در پشت آنها کرههای انفجاریای ایجاد کرد و برای حمله خود آماده میشد.
شیطان تعقیبگر چوب خود را که با حکاکیهای جانوران جادویی پوشانده شده بود به دست گرفت و «نفس» خود در داخل آن جاری کرد تا برای نبرد آماده شود.
شیطان پرنده و شیطان رویابین با هم بودند. آنها به هیچ چیز کتیبهای تکیه نکردند، اما صدها گل سفید در اطراف آنها رشد کرد و امواج ذهنی متراکم به تار و پود آنها هجوم آورد.
فردیت شیطان رویابین برای محیط خلا مناسب نبود، اما او میتوانست طلسمهای معشوقش را تقویت کند. آنها باید با هم کار میکردند تا تواناییهای خود را به بهترین شکل بیان کنند.
ارشد رجینا ارتشی از عروسکها را احضار کرد. جانوران جادویی مختلفی که از سنگهای محکم ساخته شده بودند او را احاطه کردند و نیشهای خود را به سمت هفت ستاره نشانه رفتند.
ارشد جولیا ناپدید شد، اما بادهای بیشماری در منطقه شکل گرفت. سلاحهایی از انواع مختلف نیز ظاهر شدند و هر نقطه...
کتابهای تصادفی
