تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1282
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 1282 1282. سرمایه گذاران
نوآ پس از نبرد به داخل بعد خارجی بازگشت. آثار جاه طلبی او در اواسط مبارزه تمام شده بود، اما او موفق شده بود فرار کند.
نوآ پس از بررسی نبرد به این نتیجه رسید.
جاه طلبی من نمیتونه برای مدت طولانی دوام بیاره.
مار ابدی شبه رتبه 7 ضعیفتر از او بود، اما انعطاف پذیری آن باعث شده بود تا شکست آن سخت شود زیرا قدرت برتر او محدودیت زمانی داشت.
نوآ در ذهن خود محاسبه کرد.
سه تا چهار بار برای هر زره آسمانی. کل جهان باید بتونه این توانایی رو فقط چهار بار انجام بده. من باید حداقل دوازده بار مار رو بکشم تا در این مبارزه پیروز بشم.
نوآ چیزهایی را که ممکن بود اشتباه پیش روند، در محاسبات خود در نظر نگرفت. نبردهای در آن سطح میتوانستند غیرقابل پیشبینی باشند، مخصوصاً وقتی صحبت از جانوران جادویی و غرایز آنها بود.
رهبر مارها هرگز در طول مبارزه ترس یا نگرانی نشان نداده بود. حتی زمانی که نوآ راهی برای مقابله با قابلیتهای پنهانسازی طوفانها پیدا کرده بود، همچنان آرام باقی مانده بود.
نوآ در حالی که به مراکز قدرت خود اجازه داده بود استرس انباشته شده در آخرین نبرد را تخلیه کنند، حریف خود را تجزیه و تحلیل کرد. او همه تبادلات و تکنیکهای به کار رفته در مبارزه را بررسی کرد، اما نتیجه هر دفعه یکسان بود.
او میتوانست مار را بکشد، اما این موجود زندگیهای متعددی داشت. شکست آن تقریبا غیرممکن بود وقتی که قدرت برتر نبرد نوآ محدودیت زمانی داشت.
نوآ اجازه نداد این واقعیت او را دلسرد کند. برخی از استراتژیها میتوانستند نقصهای قدرت نبرد او را جبران کنند. او فقط میبایست تاکتیک صحیح را برای شکست دادن حریف خود پیدا کند.
نوآ در حالی که تصاویر در ذهنش شکل میگرفتند، فکر کرد.
من باید موقع وارد کردن ضربات مهلک تو انرژی صرفهجویی کنم. اگه هر قدم رو با دقت برنامه ریزی کنم، این مبارزه میتونه غیرممکن نباشه.
نوآ چاره دیگری نداشت. مار شبه رتبه 7 احتمالا آخرین حریف واقعی او در سطح پایین بود. او احتمالا پس از غلبه بر آن موجود، بالاخره میتوانست فقط در خانهاش بماند و تهذیب کند تا مراکز قدرتش به رتبههای آسمانی ارتقا پیدا کنند.
پرنس دوم هنوز هم میتوانست او را غافلگیر کند، اما نوآ دیگر نمیتوانست او را به عنوان یک حریف شایسته ببیند. اگر شرایط ایجاب میکرد، او با سلطنتی میجنگید اما او را شکار نمیکرد.<...
کتابهای تصادفی

