تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1381
فصل 1381: افتخار
نوآ می بایست در طول جستجوی خود برای افراد دشمن از ورود به محدوده شیطان آسمانی و رئیس وان اجتناب می کرد. وقتی دو متخصص در آن سطح با هم مبارزه می کردند، او حتی یک ثانیه هم نمی توانست گاردش را پایین بیاورد.
پس از ناپدید شدن پوشش اش، همه توانستند او را که در حال حرکت در جنگل بود، ببینند.
«میشه وقتی حریف هام یه جوخه کاملن حضورم رو اینجوری علنا اعلام نکنی؟» نوآ با لحن عصبانی پرسید.
شیطان آسمانی قبل از اینکه دوباره توجه خود را به رئیس وان بدهد، پاسخ داد: «برو و باعث افتخارم شو، وارث من.»
مهم نبود که نوآ چقدر با غضب به شیطان آسمانی خیره شود. کارشناس او را نادیده می گرفت تا روی حریف تمرکز کند و برای حمله بعدی آماده شود. نوآ در میان نگاه های دشمن تنها مانده بود.
رئیس وان قبل از تمرکز بر شیطان آسمانی گفت: «سریع حساب اونو برسید و به کمک من بیاین.»
پس از آن دستور، رئیس اش و سایر زیر دستان در انجام طلسم تردید نکردند. تمام حملات آنها به سمت نوآ متمرکز بود تا مطمئن شوند که در سریع ترین زمان ممکن می میرد.
-اصلا چرا من اطراف خودمو با دیوونه ها پر می کنم؟
نوآ در حالی که آه بلندی می کشید، با خود فکر کرد.
نوآ پس از اولین موج حملات آنها به سوی شیطان آسمانی، مکان نیروها را شناسایی کرده بود. آنها دستگاههای پنهانسازی داشتند، اما میتوانستند پس از تخلیه چنین انرژی عظیمی، آنها را نامرئی کنند.
او فقط نیاز داشت که آگاهی خود را گسترش دهد تا ببیند که آن نیروها در حالی که نفس در بدن هایشان جمع می شد، به او اشاره می کردند. چیز عظیمی در شرف رسیدن بود و نوآ احساس می کرد که نمی تواند از آن فرار رود.
نوآ در حالی که پاهایش را خم می کرد و به سمت ارتش دشمن دولا شد، فکر کرد:
- خوشبختانه، آماده اومدم.
نورهای رنگارنگ از جایی که گروه قرار داشتند، بیرون زدند و به سمت نوآ پرواز کردند، اما بدنش قبل از اینکه آن طلسم ها به او ضربه بزنند ناپدید شد. رئیس اش و دیگران دیگر نمی توانستند او را ببینند، اما درگیری شدیدی در بین صفوف آنها طنین انداز شد و آنها را وادار کرد به سمت منبع آن سر و صدا بروند.
روسای مختلف برگشتند و دیدند که یکی از همراهانشان در مرحله مایع، ناپدید شده است. در عوض، نوآ به جای او ظاهر شده و لکه های بی شماری از خون تازه ردای او را پوشانده بود.
هیچ جراحتی رو...
کتابهای تصادفی

