فصل 1500: جزئیات

نوآ باید تلاش می‌کرد تا اطلاعاتی را که می‌خواست به دست آورد. صحبت کردن با احمق سخت بود. آن‌ها اغلب موضوع صحبت‌های خود را فراموش می‌کردند و هر ده دقیقه یک بار از حرف زدن باز می‌ایستادند و بعضی از بوته‌های آبی‌رنگ آن منطقه را می‌خوردند.

هر بار پس از خوردن غذایشان، مدفوع را بیرون می‌ریختند. آن موجودات جادویی حتی سعی نکردند خود را کنترل کنند و نوآ و فرجی برای دوری از آن ماده هولناک بارها به آسمان عقب‌نشینی کردند.

خیلی زود بوی غیرقابل تحملی تمام منطقه را پوشاند. نوآ حتی می‌توانست فریادهایی را که از سرزمین‌های مجاور به‌خاطر آن عطر می‌آمد، بشنود. به نظر می‌رسید که حتی موجودات جادویی خارج از گله خوک‌ها هم نمی‌توانستند مدفوع آن‌ها را تحمل کنند.

فرجی خیلی زود فهمید که نوآ از این بو نمی‌ترسد. هر بار که احمق آماده صحبت می‌شد به منطقه برمی‌گشت و فرجی برای احترام به رهبر‌اش مجبور بود به دنبالش رود.

با این حال، پس از مدتی حتی نوآ هم دیگر به روی زمین نرفت. او هیچ دلیلی برای فرو رفتن در آن کثیفی نداشت. در هوا می‌ماند و با جانوران جادویی صحبت می‌کرد.

بلاخره به‌طرز غافلگیر کننده‌ای نوآ موفق شد تا اطلاعات دقیقی از قلمرو موجودات جادویی دست بیاورد. رهبر گروه احمق در زندگی خود به سفرهای زیادی رفته بود، که باعث شده بود این موجود دانش گسترده‌ای از آن سرزمین‌ها داشته باشد.

توصیف آن قلمرو منعکس کننده آن چیزی بود که نوآ در بازرسی گذشته خود حدس زده بود. محیط سرزمین‌های مختلف به جانوران جادویی که در آن‌ها زندگی می‌کردند بستگی داشت. تعداد موجودات رتبه ۸ نیز نمایانگر منابع ارزشمند نهفته در آن مناطق بود.

حتی با وجود این همه منابع، گروه خوک‌ها فقط دارای یک خوک رتبه 8 بود. نوآ خیلی زود متوجه شد که گیاهان آبی به دلیل ارتباط تنگاتنگی که با توانایی ذاتی آن‌ها دارند، اثرات محدودی روی این موجودات دارند.

انرژی موجود در آن گیاهان جادویی با آن موجودات برابری می‌کرد، بنابراین بدن آن‌ها بیشتر آن را از بین می‌برد. نوآ وقتی متوجه این ویژگی شد، مجبور شد در موضع اولیه خود تجدید نظر کند. بزرگ‌ترین ضعف احمق، هوش آن‌ها نبود. به دلیل توانایی ذاتیشان، نمی‌توانستند به درستی رشد کنند.

- بهشت و زمین حیله‌گرن.

وقتی نوآ این موضوع را فهمید با خودش فکر کرد، اما غافلگیری‌ها تمام نشده بود.

قلمرو انسانی به ندرت به وجود رتبه ۹ اشاره می‌کند. هیچ تهذیب‌گری نمی‌دانست آن‌ها کجا هستند یا هنوز هم در سرزمین بالایی زندگی می‌کنند یا خیر.

نوآ فقط در مورد آن‌ها در ماجرای میراث دزد بزرگ شنیده بود. او وجود آن‌ها را در منطقه مخفی تایید کرده بود، اما از رفت...