فصل ۱۵۰۱ ۱۵۰۱. گذر از سطح نوآ می‌خواست فوراً به‌سمت درخت برود، اما می‌بایست قبل از آن آماده‌سازی‌هایی انجام می‌داد. عجله‌ای نداشت و ورود به میدان جنگی که شامل دو جانور جادویی رتبه ۸ می‌شد، در سطح کنونی او فکر خوبی نبود. خوشبختانه، مدتی می‌شد که به اوج مرحله مایع نزدیک شده بود. پتانسیل‌اش نیز پس از شاهکارش در شهر کریستالی، به‌شدت افزایش یافته بود، بنابراین احتمالا دانتیان او خیلی سریع به گذر از سطح نزدیک می‌شد. اما آماده‌سازی‌های او به همان جا ختم نشدند. قدرت نوآ به عوامل زیادی بستگی داشت. همراهان او می‌بایست برای به دست آوردن قدرت نبرد برتر مورد نیاز در میدان جنگ، پیشرفت می‌کردند. اسنور و شمشیر شیطانی به دانتیان او وابسته بودند. در نتیجه فقط پس از رسیدن نوآ به مرحله جامد می‌توانستند پیشرفت کنند. با این حال، نایت به سوخت دیگری نیاز داشت. پس از آزمایشات خود با تاریکی خاص، نوآ یاد گرفته بود که چگونه کارگاه را به کارخانه‌ای تبدیل کند که توانایی تولید انبوه انرژی مورد نیاز خود را داشته باشد. نایت دیگر برای پیشرفت نیازی به آموزش و تغییر محیط برای سال‌ها نداشت. پرنده می‌توانست مستقیماً بر نوآ و توانایی او در تولید بیشتر نوع‌های انرژی در دنیای تاریک، تکیه کند. نوآ نمی‌توانست از تکنیک قضاوت شیطانی برای ابداع رویه‌ای استفاده کند که توانایی ایجاد آن تاریکی را داشته باشد. توانایی ذهنی او اکنون فقط می‌توانست افکار مخربی ایجاد کند که انرژی مورد نیاز نایت را پوشش نمی‌دادند. مدتی طول کشید، اما نوآ در نهایت موفق به ایجاد طرحی شد که به کارگاه اجازه می‌داد آن تاریکی را ایجاد کند. بنابراین نایت در آن نقطه به تمرین متناوب در خارج از غار و داخل دنیای تاریک پرداخت. با وجود کارگاه، نوآ بالاخره توانست روی سطح تهذیب خودش تمرکز کند. فرجی نیز همین کار را کرد و آن دو کارشناس در یکی از امن‌ترین مناطق در کنار دامنه فولِری‌ها، آموزش دیدند. فولِری‌ها بخشی از بوته‌های آبی خود را به آن دو نفر داده بودند و نوآ با کمال میل تعداد زیادی از آن‌ها را با بخشی از انبارش خود معاوضه کرده بود. رویکرد او بخشی از دو طرح متفاوت بود. اولی او را به منبع انرژی بهتری می‌رساند و دومی سعی می‌کرد گرسنگی و طمع ذاتی خوک‌ها را بیدار کند. فرجی در خلوت خود خیلی زود ارزش بوته‌های آبی را متوجه شد. او در ابتدا به‌خاطر ارتباط آن‌ها با فضولات فولِری‌ها، در استفاده از آن بوته‌ها تردید داشت، اما وقتی متوجه شد که چقدر انرژی دارند، همه تردیدهایش از بین رفتند. کارشناس نمی‌توانست مثل نوآ انرژی جذب کند. فرجی دورگه ن...