فصل 1613: استعداد الکساندر بدون آنکه زحمت استفاده از امواج ذهنی خود را به خود بدهد، پرسید: «چطوری می‌تونی انقدر راحت مردم رو عصبانی کنی؟» جوردن آهی کشید: «کاملاً شخصیتش رو اشتباه گرفته. جاه طلبیش باورنکردنیه اما می‌تونست تو این زمینه خیلی قویتر باشه.» پادشاه الباس افزود: «ممکنه اینو از استادش گرفته باشه.» شیطان آسمانی پیش از آن‌که رهبران در مقابل ارتش روی زمین فرود بیایند، گفت: «منکرش نمی‌شم.» زنبورها در سال‌های گذشته تغییر کرده بودند. آنها بزرگ‌تر شده بودند و یک جفت پای اضافی از تنه آنها رشد کرده بود. همچنین اکنون نیش‌های بلندی داشتند و بدنشان محکم‌تر از قبل به‌نظر می‌رسید. حتی برخی از زنبورها یک شکم اضافی داشتند. آن نمونه‌های بهبود یافته شبیه نیروهای زبده‌ای بودند که قادر به فرماندهی کل جوخه بودند. آنها حتی هاله منحصر به فردی داشتند که از بدنشان جاری می‌شد. یک جوخه متشکل از صدها زنبور به‌محض اینکه رهبر دشمن روی زمین فرود آمد، به جلو هجوم آورد. آن گروه شامل تعداد زیادی نمونه درجه 8 بود، اما ارتش نوآ متزلزل نشد. وقتی زنبورها می‌خواستند به ارتش نزدیک شوند، یک سری خطوط طلایی روشن شد. نور در آسمان جمع شد و گروهی از غول‌های سنگی و عروسک‌ها را تولید کرد. آنها بلافاصله به‌سمت گروه پرواز و شروع به سلاخی نمونه‌های آن کردند. زنبورهای بی‌شماری در اولین درگیری مردند، اما هیچ کس در مقابل آن پیروزی کوچک شادی نکرد. آن جوخه تنها بخش کوچکی از ارتش دشمن بود و رهبران حتی نمی‌دانستند که هنوز چند نمونه در داخل غول وجود دارد. وقتی زنبورها می‌خواستند آنها را نابود کنند، عروسک‌ها منفجر شدند. شعله‌های ساخته شده از شعله‌های طلایی در آسمان شلیک شدند و هر جانور جادویی در محدوده آنها را کشتند. اولین جوخه در کمتر از یک دقیقه جان باخت. صدای چشمان درخشان از غول طنین انداز شد: «جوری که خواستی عمل کردم، ولی قوانین رو خودم تعیین می‌کنم.» غول پیش از آن‌که صدای وزوز شدیدی از جسم سرخش بیرون بیاید، دستش را بالا برد. تمام جانوران جادویی و دورگه‌های موجود در منطقه توانستند معنای آن فریاد را درک کنند. چشمان درخشان دستور حمله بی‌وقفه را صادر کرده بود. کل ارتش زنبورها به‌سرعت به‌سمت جلو هجوم آوردند. نوآ و دیگران صدها نمونه رتبه 8 را دیدند که به‌سمت آنها پرواز می‌ک...