فصل 1682: مخوف

کستور درحالی¬که انرژی مرحله جامد تهذیب او منفجر شد فریاد زد: «چطور جرئت کردی به متحدات حمله کنی؟»

ربکا که قدرت او نیز محیط را پر کرده بود، اضافه کرد: «شیطان باید ذهنش رو فاسد کرده باشه!»

ملیسا درحالی¬که دستانش را به سمت نوآ نشانه گرفته بود، دستور داد: «بیایین قبل از اینکه شیطان بهمون غلبه کنه، از شرش خلاص شیم.»

رابرت، چهارمین تهذیب‌گر مرحله جامد، خرخر کرد: «فکر نمی‌کردم تو ارتشمون خائن وجود داشته باشه.»

نوآ به چهار ارشد نگاه هم نکرد. پیکر او قبل از اینکه آنها بتوانند حملاتی آغاز کنند ناپدید شد. او در میان کوسه‌ها تله‌پورت کرد و غرشش باعث شد آن موجودات از ترس به لرزه درآیند.

نوآ درحالی¬که غرورش در آسمان پخش میشد غر زد: «تو مال منی.»

ارتش کوسه‌ها شکست‌های بی‌شماری را در برابر جناح انسانی متحمل شده بود، اما برخی از کوسه‌های رده بالا هنوز در جای خود ایستاده بودند. غرش نوآ آنها را ترساند، اما آنها به این راحتی از آزادی خود دست نمی‌کشیدند.

یکی از کوسه‌های رده بالا به سمت نوآ یورش برد و جرقه‌هایی در آسمان بر جای گذاشت. با این¬حال حمله زمانی که سرش بر کف دست نوآ فرود آمد پایان یافت.

نوآ درحالی¬که انگشتانش را به سر موجود می‌کوبید غرغر کرد: «فکر کنم موقعیت رو اشتباه متوجه شدین. من دستور ندادم. شما همین الانش هم عضو دسته من هستین.»

جاه¬طلبی او داخل گوشت موجود جاری شد و جهش ایجاد کرد. قانون نوآ قصد داشت کوسه را بهبود بخشد، اما قوانین آشفته بدن آن را به هم ریخته بود.

کوسه حتی سعی کرد با این انرژی مبارزه کند. تلاش کرد تا جاه¬طلبی نوآ را دفع کند، اما این تنها اثرات خطرناک آن را تشدید کرد.

بدن کوسه با شروع جهش‌های جدید بی‌ثبات شد. جاه‌طلبی نوآ ویژگی‌های ناپایدار مختلف موجود را تشدید و بافت‌های آن را متلاشی کرد.

جانور جادویی پس از چند ثانیه منفجر شد. تکه‌های گوشت به هر طرف پرتاب شد و قبل از اینکه انرژی نوآ آن را ببلعد، ابری قرمز ایجاد کرد. او با یک حمله ساده که حتی به تکنیک‌ها هم تکیه نمی‌کرد، یک موجود رده بالا را کشته بود.

پس از پیروزی نوآ در برابر کوسه، موجی از غرور شدید از وجود او پخش شد. هنگامی که آن احساس جانوران جادویی رده بالا را فراگرفت، لرزی به جان آنها انداخت. بلافاصله متوجه شدند که نوآ می‌تواند آنها را به¬راحتی بکشد.

این درک با...