تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1741
فصل 1741: هدف
سه تهذیبگر افکار خشونتآمیزی را که در حال هجوم به ذهنشان بود، سرکوب کردند و آنها را از ذهنشان بیرون انداختند. خشم خالص چهرههایشان را فراگرفت و به سوی حوض شکسته نگریستند و در نهایت چشمانشان بر روی نوآ متمرکز شد.
یکی از تهذیبگران پرسید: «بهنظرت ما از مرگ میترسیم؟»
تهذیبگر دوم اظهار کرد: «ما برای هدفی والاتر کار میکنیم، چه¬جوری فکر کردی که یه قانون ناچیزِ ساده می¬تونه در برابر جهان مقاومت کنه؟»
تهذیبگر سوم اعلام کرد: «اون ضعیف نیست، پس خوار نَشمرش، قدرت مقاومتش لازمهای برای سیستم آسمان و زمین است. کسی با این توانایی باید در میان کمالات باشه.»
چشمان نوآ تیز شد و خشم ذهنش را فراگرفت. تهذیبگر سوم سعی داشت که دستاوردهای او را به آسمان و زمین نسبت دهد. او دستاوردها و مبارزات متعددش را به عنوان یک نتیجه ساده از جستجوی حاکم برای کمال توصیف میکرد.
نوآ هم¬زمان غرّید و به سوی تهذیبگر سوم اشاره کرد: «اون عوضی مال منه.»
رابرت از سمت خودش اعلام کرد: «منم دومی رو میگیرم، واقعاً دیگه نمیتونم در اینحد فداکاری رو تحمل کنم.»
موجی از انرژی تیز در میدان نبرد جاری شد و در کنار نوآ جمع شد. آن قدرت به¬زودی شکل شمشیر سنت را گرفت و ارشد هم بدون تردید یک تیغه نقرهای خلق کرد.
شمشیر سنت آهی کشید و...
«فقط بهم بگو؛» نوآ بیدرنگ به عارف اول اشاره کرد.
ارشدهایی که از زمین تخریبشده بیرون میآمدند، شروع به پُر کردن سطحی کردند که در حالحاضر پر کردنش غیرممکن بود. آنها در آنجا جمع شدند و به وجودی در آسمان نگریستند. ترس به ذهنشان هجوم برد، اما برخی امیدها به دلیل حضور رهبرانشان در نزدیکی موانع طلایی باقیماند.
نوآ درحالی¬که شمشیر شیطانی را بلند کرده بود آهی کشید: «جدا بشید یا اینکه می¬خواین من این کار رو براتون بکنم!؟»
جاهطلبی نوآ دوباره شعلهور شد. هالهای تاریک شروع به پوشاندن تیغه کرد و تأثیر خود را در منطقه گسترش داد. لکههای سیاه در آسمانِ سفید شروع به ظهور کردند و برخی از آنها حتی جان دیگران را گرفتند.
آن سه¬نفر فقط می¬توانستند خیره شوند، زیرا برخی از توده¬های سیاه گازی قبل از اینکه خود را به آسمان پرتاب کنند شروع به بلعیدن یکدیگر کردند. آنها گرسنه بودند و منطقه هم انرژی زیادی داشت. هیچ¬چیز نمی¬توانست آنها را از خوردن آن باز دارد.
نوآ درحالی¬که غرغرهای ضعیفی با کلمات ...
کتابهای تصادفی
