تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1742
فصل 1742: نور
جسم نوآ درحالی¬که دستش را درون خورشید قرمز رنگ نگهداشته بود، میسوخت. سیاهچاله با آرایههای ماده تاریک دست او را تقویت میکرد و انگل نیز تا حد امکان کمک میکرد. با این¬حال، جادوی پیرزن بیش از حد قوی بود و تواناییهای نوآ در غیاب تقویت ارادهاش کافی نبود.
با این¬حال، نوآ به آن درد اهمیت نمیداد. تمرکزش بر روی آفرینش خود بود. ارادهاش آن ویژگی از وجودش را تقویت کرده و به آن اجازه میداد که به درون ساختار جادو نفوذ کند.
نوآ نمیخواست تغییرات سادهای اعمال کند. تنها تقویت توسط ارادهاش در این موقعیت کافی نبود. او آرزو داشت چیزی خلق کند که بتواند ایمان حریفش را خُرد کند.
چندین زبان از شعلهها در مرکز خورشید شروع به رها کردن رنگ سرخ خود کرده و به سایههای تاریکتر تبدیل شدند. آنها شکل خود را تغییر ندادند، اما هالهای که از آنها ساطع میشد به طور کامل تغییر کرد.
قانون تهذیبگر میخواست روشنایی ببخشد و نوآ آن ویژگی را حذف نکرد. با این¬حال، او به معنای واقعی پشت این نیت دست برد. نور درخشانی لازم نبود؛ تاریکی میتواند چیزهای بیشتری را فاش کند اگر به درستی مدیریت شود.
دانش نوآ درباره ستارهها و سیاهچالهها به درون خورشید قرمز جریان یافت و آفرینش او درون جادو منفجر شد. شعلههای سیاه شروع به گسترش تأثیر خود کرده و باقیمانده¬ی آتش موجود در توانایی را آلوده کردند.
پیرزن هنگام مشاهده این تغییر، نالهای از خود خارج کرد. او از تواناییهای نوآ آگاه بود. این تحول نتوانست او را شگفتزده کند.
پیرزن به¬سرعت خود را برای پرتاب خورشید کوچک در دست دیگرش آماده کرد، اما چشمانش به طور ناگهانی با دیدن اولین درخشش تاریک که در جهان پخش شد، گشاد شد.
خورشید هنوز کاملاً سیاه نشده بود، اما شعلههای آلودهای در لبههای آن ظاهر شده بودند. آن آتش بلافاصله تابش تاریکی را در آسمان سفید پخش کرد و درخشندگیش بخشی از قوانین آسمان و زمین را پاک کرد تا جا برای معانی حقیقی دیگری را باز کند.
زمانی که موجودات زنده جدیدی در نواحی روشنشده توسط نور تاریک ظاهر شدند، پیرزن در حالتی از حیرت فرورفت.
نوآ نسخهای از جادوی او را نشان میداد که میتوانست نور را به وجود بیاورد. شعلههای او میتوانستند موجودات زندهای خ...
کتابهای تصادفی


