تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1743
فصل 1743: سرکوب
آبهای دریاچه با بدن سینتیا ترکیب شده و شروع به تغییر شکل او کردند. پوست او کاملاً سفید شد و همین تغییر در چشمهایش نیز رخ داد. موهای سفید نیز از سر طاس او رشد کرد و چین و چروکها ناپدید شدند.
ویژگیهای صورتش تغییر کردند و جزئیات متضاد پیدا کردند. بخشی از آنها صاف شد درحالی¬که سایر بخشها زوایای تیز به خود گرفتند. گویا به¬نظر میرسید که آسمان و زمین سعی دارند هم¬زمان او را به چندین وجود مختلف تبدیل کنند.
تغییرات مشابهی برای بدن او نیز رخ داد. آبها پشت خمیده او را صاف کرده و ویژگیهای متضادی به او بخشیدند. نیمهای از سینهاش همچنان متعلق به یک زن بود، درحالی¬که طرف دیگر مسطح شد و بهطوری عضلات برجستهای رشد کردند.
نوآ بدون تردید دفاعش را باز کرد و توپهای آتشینِ سیاهی را به سمت هر ارشد مرحله مایع که همراهانش هنوز آنها را نکشته بودند، پرتاب کرد. چیزی خطرناک در حال نزدیک شدن بود و او نمیتوانست بگذارد نبرد قبلیش بر وضعیت الانش تأثیر بگذارد.
توپهای آتشین تعدادی از ارشدها را غافلگیر کرده و قطعات بزرگی از بدنشان را سوزاندند. شعلهها سپس انرژی را به نوآ بازگرداندند، اما او از نتایج راضی نبود.
نایت قبل از اینکه او بتواند دستوری بدهد به مسئله رسیدگی کرد. پتروداکتیل از فضای جداگانه خارج شده و به سمت زمین فرود آمد، جایی که در عرض چند ثانیه سر تعدادی از ارشدهای بیاحتیاط را برید.
سپس موجود با سر نوکتیز عجیبش آن اجساد را سوراخ کرده و به سمت نوآ آورد. او میتوانست آنها را در آن نقطه بگذارد که ماده تاریکش آنها را ببلعد.
سینتیا درحالی¬که نوآ به بازگرداندن قدرتش میپرداخت به تغییرات خود ادامه داد. او به¬زودی توانایی پرواز را از دست داد و بر روی زمین سقوط کرد، اما بدنش در اثر برخورد آسیب ندید.
برخی از تضادها هنوز در درون شکل او وجود داشت، اما اینها از وجود او ناشی نمیشد. آسمان و زمین در حال تثبیت وضعیت جدید او بودند.
ناگهان صدای آشنای اندروژنی از دهان سینتیا بیرون آمد.
«وجود ناچیز تو شروع به آزار ما کرده.
زنده ماندن از دام ما کافی نبود. تو همچنین باید یاد میگرفتی که چگونه به پیروان ما دروغ بگویی.»
نوآ بهطور تمسخرانهای گفت: «مگه دروغگویی کار تو نبود؟ زمین جان! هه¬هه-هه، جالب نیست؟ موجوداتی که قادر به سرکوب یک جهان کاملاند، باید دروغ بگن...
کتابهای تصادفی
