تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1793
فصل ۱۷۹۳: سقوط – فروپاشی
طوفان رعد و برق بهطرز تهدید کنندهای قدرت خود را آزاد کرد و کل گروه را مجبور به عقبنشینی کرد. هر یک از این حملات انرژی کافی برای وارد کردن صدمات شدید به ارشدها را داشت، اما محیط در آن شرایط به نفع آنها عمل میکرد.
فضای جداگانه برای نگهداشتن قدرت کامل یک موجود در رتبه ۹ بسیار ضعیف بود. مهم نبود چتر دریایی چقدر ضعیف است. هنوز برای منطقهای که به نقطه بحرانی نزدیک میشد بسیار قوی بود.
رعد و برقها به همه¬جای منطقه برخورد میکرد و بسیاری از آنها به تعقیب ارشدهای فراری پرداختند، اما شکافهایی در مسیر آنها ظاهر شد و در نهایت باعث افتادن آنها در خلاء شد.
حملات آنقدر قدرتمند بودند که قبل از رسیدن به ارشدها فضای جداگانه را سوراخ میکردند. نوآ و دیگران مجبور بودند برای چند ثانیه پرواز کنند تا بالاخره حمله ناپدید شد و منطقه آرام گرفت.
الکساندر با صدای خندهای بازیگوشانه فریاد زد: «من بدجور عصبانیش کردم.»
«پوستش یه سپر طبیعیه که بیشتره قدرتش رو مصرف میکنه!»
شاه الباس هنگام پیوستن به گروه اعلام کرد: «داخلش نرم و بدون محافظه. احتمالاً داخل بدنش قسمتهایی هست که انرژی مورد نیاز برای پوستش رو تأمین میکنه. ما میتونیم با حمله به اون نقاط به اون آسیب بزنیم، ولی خوب این کار باعث میشه ارزش غذاییش پایین بیاد.»
«کی به این اهميت میده؟» نوآ خندید و هاله او سر به فلک کشید.
توانایی آیزاک فعال شد و قدرت او را مجبور کرد تا به سطح جنونآمیزی برسد بدون اینکه مراکز قدرتش رشد کند. چهرههایی با هالهی تیره ظاهر شدند که وجود او را ترک میکردند و خیلی زود سایههای مایل به قرمز با آنها ترکیب شدند و ظاهری تلخ به صحنه بخشیدند.
سپس، نوآ جاهطلبی خود را فعال کرد، اما قانون فقط بر بدن و سلاحهای او تأثیر گذاشت. او آماده بود تا از هر چه که دارد استفاده کند، اما آن وضعیت هنوز به تمام قدرت او نیاز نداشت. او فقط نیاز داشت که حملاتش مرگبارتر شوند و به گوشت آن موجود برسند.
«صبر کن!» پادشاه الباس ناگهان فریاد زد: «یکم به من زمان بده تا چیزی بسازم که رو پوستش تأثیر بذاره. لازم نیست اون همه انرژی که تو بدنش هست رو هدر بدیم.»
«نمیتونم اجازه بدم بعد از نابود شدن فضای جداگانه اینقدر قوی باشه.» نوآ با غرشهایی که با صدای او آمیخته شده بود توضیح داد: «ما میخوایم ازش استفاده کنیم، برای این کار باید تا جایی که میتونیم ضعیفش کنیم.»
نوآ پس از تکمیل حرفش، دستانش را باز کرد و شمشیرهایش را بالا برد. سلاحهای او در جهتهای ...
کتابهای تصادفی
