قسمت 1844 – 1844. یادآوری

«تو همین الان مرکز قدرت اثیری رو درست کردی؟» نوآ در حین پرسیدن این سوال تقریبا فریاد زد.

«خیلی سخت نبود.» پادشاه الباس به تمسخر گفت. «فقط باید یکم از انرژی ذهنیم می‌گرفتم، شعله‌های آتیشم رو به سوخت‌های ضعیف‌تر تبدیل می‌کردم و همه چیز رو مخلوط می‌کردم تا یه شکل پایدار به وجود بیارم. یه کم هم از نمونه‌های گوشتم که چند قرن پیش ذخیره کرده بودم و یه تیکه فلز که خودم ساختم هم استفاده کردم. کنجکاو بودم اگه چیزهای دیگه هم اضافه کنم چی می‌شه، برای همین یه تیکه از صدپا برای اضافه کردن هاله‌ی رتبه نه و یکم پـ....»

«فهمیدم.» نوآ وقتی احساس کرد که لیست پادشاه الباس به این زودی‌ها تمام نمی‌شود، حرفش را قطع کرد. «می‌دونی چرا کار نمی‌کنه؟»

«اینو توی کمتر از یه روز ساختم.» پادشاه الباس خرخر کرد. «فقط با مرور دوباره‌ش می‌تونم هزارتا عیب ازش بگیرم. فکر می‌کنم مشکل اصلی کمبود انرژی بالاتر توی بافتشه. بدون اون نمی‌تونم همه‌ی وجودم رو بیان کنم.»

«چرا موقع درست کردنش انرژی بیشتری اضافه نکردی؟» نوآ درحالی‌که برای بررسی درخشش طلایی خم شده بود، پرسید.

امواج ذهنی‌اش برای درک ماهیت واقعی مرکز اثیری تلاش می‌کردند. نوآ کنجکاوی و انرژی ضعیف آن را احساس کرد، اما نتوانست وضعیت دقیقش را مشخص کند. حتی با شاه الباس هم ارتباطی نداشت.

شاه الباس نظر داد. «تو تکنیک مشابهی نداری؟»

نوآ فقط سرش را تکان داد. او قدرت موجود در مرکز قدرت اثیری را با پادشاه الباس مرور کرد و هر دو به این نتیجه رسیدند که به دلیل تنوع بسیار زیاد مواد، نمی‌توان سوخت پایداری ایجاد کرد.

حواسشان به آن‌ها دروغ نمی‌گفت. هم پادشاه الباس و هم نوآ گذر از سطح لرد لوئیس را تجربه کرده بودند، بنابراین آن‌ها می‌دانستند که مرکز جدید قدرت مستلزم تمام وجودشان است.

اگر انرژی بالاتر آن‌ها فقط ابزاری باشد که برای بهبود بخشی از توانایی‌های‌شان استفاده می‌شود، مشکلی نخواهد داشت. نوآ و پادشاه الباس می‌توانستند پس از گذر از سطح به رده نهم، به سادگی آن را از زرادخانه خود جدا کنند.

با این حال، پادشاه الباس «نفس» خود را در نبردش با تمام جهان رها کرده بود و سیاهچاله نوآ جایگزین قلبش شده بود. انرژی بالاتر به بخش اصلی وجود آن‌ها تبدیل شده بود و آن‌ها نمی‌توانستن...