قسمت 1845 - 1845. لمس

سقوط اژدها به ارشدان تیم نوآ یادآوری کرد که آن‌ها هنوز در داخل طوفان غول‌پیکر بودند. کشفیات اخیر آن‌ها در مورد رتبه نهم و دشمن آسمان و زمین، تغییری در وضعیت آن‌ها ایجاد نکرده بود. میدان جنگ همچنان در خشم و وحشیگری می‌جوشید و ناگزیر باعث شد آن‌ها به خودشان بیایند.

اژدهای مرگ هنوز زنده بود، اما همه می‌توانستند بفهمند که وضعیتش بد است. اثرات بسيار زيادی از انرژی سیاه که از بدنش جاری می‌شد، قوی‌تر از همیشه به نظر می‌رسید. با این حال، آن پدیده نشان می‌داد که دیگر کنترلی بر روی قدرتش ندارد.

اوضاع در آسمان، پس از آن رویداد بدتر شد. سه اژدهای رده بالا در مقابل زن مرحله جامد و بخشی از گروهش باقی ماندند. توانایی‌های آن‌ها در قلمروهایی که نوآ نمی‌توانست ببیند بیداد می‌کرد، اما حالت آن‌ها نشان می‌داد که چگونه آسمان و زمین دست بالاتر را داشتند.

اژدهای مرگ تلاش کرد تا دوباره روی پاهایش بازگردد. هر وقت نفس عمیق می‌کشید ابرهای کُشنده‌ی بزرگی از دهانش پخش می‌شد. واضح بود که موجود، بسیار بیشتر از آن چیزی که ارشدان می‌توانستند ببینند، رنج می‌کشد، اما نوآ همچنان در مورد این جانور کنجکاو بود.

اژدهای زمان ارزش نوآ را به خاطر توانایی‌های او در افزایش عیوب آسمان و زمین، تصدیق کرده بود. او قبلاً سه جنبه از چهار جنبه اساسی جهان را در قانونش آورده بود. حتی تخریبش نیز یکی از شدیدترین جنبه‌هایش بود.

بخشی از گروهی که با اژدهایان دیگر مبارزه می‌کردند، سعی کردند به اژدهای مرگ برسند، اما ردهای سیاه انرژی بسیاری از سوسک‌های پرنده را قبل از اینکه بتوانند موجود را لمس کنند، کشت. با این حال، برخی از آن‌ها خیلی ساده و بدون وجود هیچ گونه مانعی در مسیرشان به حرکت خود ادامه دادند. آن‌ها تقریباً به جانور جادویی نزدیک شده بودند که یک برش بزرگ مانع راه آن‌ها شد.

اژدهای مرگ به طور غریزی به‌سمت چپش چرخید و متوجه شد که نوآ برای کاهش سرعت پیشروی آن گروه، دست به حمله زده است. برش او تخریبی را ایجاد کرد که شبیه آن موجودات بود، بنابراین حتی سوسک‌های قوی‌تر نیز قبل از ادامه حرکتشان، برای یک لحظه تردید کردند.

جانور جادویی قدرتمند توانست از آن لحظه برای پرتاب موج دیگری از انرژی مرگبار، برای نابود کردن ...