تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1859
فصل ۱۸۵۹: تمسخر
غرش مهیب غول در اعماق ذهن نوا، گویی جهان را به لرزه در میآورد. با این حال، دریای پهناور و استوار او انرژی ذهنیاش، در برابر این تهاجم بیگانه مقاومت میکرد.
شکل اثیری نوا چشمانش را باز کرد و نزدیک موجود قدرتمند شد. درون ذهن او معمولا تاریک بود و نور سرخ تکنیک قضاوت شیطانی تنها منبع نور در آنجا بود. اما بعد از شکل گرفتن غول در دریای ذهنیاش سفیدی شدیدی پدید آمد.
نوا هزاران سال بود که از محافظت دریای ذهناش دست برداشته بود. ذهن او سالها دربرابر نور آسمان و زمین تحمل کرده بود و حتی از تغذیه ارادههای دیگران با نیروی ذهنیاش امتناع کرده بود. دیوارهای ذهنی او به استحکامی بیمانندی دست یافته بودند و قادر بودند در برابر آن فشار خارجی استوار بمانند.
نوا با لحنی بیاعتنا گفت: «در سکوت بمیر.»
آن غول تنها یک اراده ساده بود. قدرت قبلی او از مقدار انرژی انباشته شده در ساختار او ناشی میشد، اما آسمان و زمین مجبور نبودند کوشش چندانی برای جنبه ذهنی آن به کار گیرند. بالاخره، سیستم قبلاً مصیبتها را در کد خود برنامهریزی کرده بود. حاکمان تنها نیاز به تحریک مجازات داشتند و جهان بقیه کار را انجام میداد.
آن موجود صرفاً تصمیم آسمان و زمین برای فعالسازی مصیبت را در خود حمل میکرد. ارادهای خالص و سنگین بود، اما قادر نبود نوا را بترساند. او اطمینان داشت که میتواند آن را با چندین موج حمله شکست دهد.
به نظر میرسید ارادهاش تمام شده است. صدای ترکیدن از وجودش کمتر شد و دیگر تلاش نمیکرد از آن زندان اثیری رها شود. نوا توانست انرژی ذهنی غلیظ خود را به سمت پاهای آن هدایت کرد تا آن را در خود فرو برد. او با دقت تمام، این جریان را زیر نظر داشت.
غول آذرین با چهرهایی بیحالت رو به نوا کرد و دهانش را باز کرد اما چیزی نگفت. نوا شک داشت که این موجود بتواند حرف بزند. معمولاً این زمین بود که سخن میگفت.
نوا در حالی که حرکات دهان موجود را بررسی میکرد، پرسید: «میمونهای کایسر چیز مهمی رو مخفی کردن؟»
موجود هیچ عکسالعملی نشان نداد، اما نوا دست برنداشت. فرصت دستیابی به چنین چیزی که بتواند درک او را از آسمان و زمین بیشتر کند، کمیاب بود. آن اطلاعات ...
کتابهای تصادفی


