فصل 1868. معامله

نوآ از سخنان آسمان و زمین قدیمی ناراحت نشد. شباهت‌هایی که آنها اشاره کردند به خلقت و ویرانی‌ای که حاکمان به اشتراک گذاشته بودند مربوط می‌شد.

اظهارات در مورد ارواح واقعاً توجه او را جلب کرد. نوآ نمی‌دانست که آیا میل او به اثبات نادرستی آسمان و زمین مانع از تفکر صحیح او شده است یا نه، اما نتوانست خود را کنترل کند.

گروه به سمت رابرت نگاه کردند. به دلیلی نامعلوم، پیکر نارنجی او را به‌عنوان مقابله ‌کننده ارواح نشان داده بود و آنها سعی کردند دلیل آن را حدس بزنند. خوشبختانه، حاکمان قدیمی قبل از اینکه زمان زیادی را هدر دهند، توضیح دادند.

پیکر نارنجی توضیح داد: «تنفر اون از ما اثربخشی‌اش در برابر ارواح را بهبود میده.»

«و تنفر من چی؟» استیون با نارضایتی واضحی خشمگین شد.

پیکر پاسخ داد: «احساست تنها یه میل کودکانه به انتقامه. نمی‌تونی اون رو با وجودی که دوباره به خاطر آسیب رسوندن به ما به دنیا اومده مقایسه کنی.»

«چقدر می‌دونی؟» نوآ پرسید و ابروهایش را بالا برد.

تولد دوباره رابرت در طرف دیگر سرزمین‌های ابدی پس از آنکه پیله‌ای از قوانین جهش‌یافته دور او را گرفت، رخ داده بود. نوآ معتقد بود که آسمان و زمین فعلی فقط پس از آنکه او قدرتش را نشان داد، درباره توانایی‌هایش مطلع شده بودند، اما این موضوع شامل حاکمان قدیمی نمی‌شد. نوآ حتی نمی‌توانست درک کند که آنها چه زمانی فرصت مطالعه زندگی رابرت را پیدا کرده‌اند.

پیکر نارنجی توضیح داد: « می‌تونه صحبت کنه، حتی اگر فرم خودش رو تغییر بده. ما می‌تونیم احساسات و وجودتون رو تو عمق هسته‌مون حس کنیم هر زمانی که صحبت می‌کنین، حرکت می‌کنین، یا نفس می‌کشید.»

پادشاه الباس تقریباً از ذکر ایده‌هایش درباره وضعیت آسمان و زمین قدیمی پشیمان شد. پیکر نارنجی بیان کرده بود که قدرتش تنها سایه‌ای از وجود واقعی‌اش است، اما همین برای شگفت‌زده کردن گروهی از ارشدها که می‌توانستند از منطق رایج سرپیچی کنند، کافی بود. او حتی نمی‌توانست تصور کند که در اوج قدرتش چقدر قوی خواهد بود.

نوآ پرسید: «اونا واقعاً می‌تونن این شکلی پیروز بشن؟ محدودیتی برای این چرخه مقابله‌ کننده‌ها نداریم؟»

پیکر نارنجی پاسخ داد: «این به تعداد اونایی که هنوز زندن بستگی داره. و.... بله، آسمان و زمین تلاشی نمی‌کنن تا مشکل رو با این روش حل کنن. اونا تنها در حال به تأخیر انداختن زمان برای شکست دادن اژدهایان هستن.»

تصاویر در مقابل پیکر نارنجی به طور مداوم در حال حرکت و نمایش آنچه گفته می‌شد بودند...