NovelEast

تولد شمشیر شیطانی

قسمت: 2003

تنظیمات

فصل ۲۰۰۳: بازرسی

گویا آن مایع سیاه، تنها در ظاهر بی‌خطر به‌نظر می‌رسید! نوآ بلافاصله عقب کشید و دنیای تاریکش را گسترش داد تا مطمئن شود، که هیچ قطره‌ای از آن مایع سیاه لعنتی دیگر هرگز نتواند حتی به او نزدیک هم بشود! آنها قطعاً باید جلوی آن اژدها را می‌گرفتند، قبل از آن‌که با ترشح مایع عجیبش کاری دست‌شان می‌داد! برای همین ماده تاریک سراسر محیط را پوشاند و رفت که به حکاکی‌های پادشاه‌ الباس کمک کند تا آن جانور را مهار کنند، اما کمکش خیلی مؤثر نبود، و آن ماده مرموز در دهان اژدها، هم‌چنان برایشان دردسر درست می‌کرد.

آن ماده شروع به مقابله کرد و میان تکنیک نوآ گسترش یافت و به جان ماده‌ تاریکش افتاد، طوری‌که ماده‌ تاریک به‌محض برخورد با آن بلافاصله تبخیر و خورده شد! نوآ نیز کوتاه نیامد، و امواج جاه‌طلبی‌ بلافاصله ذهنش را تقویت کردند، تا بتواند آن ماده عجیب را هر چه دقیق‌تر بررسی کند. او مصمم بود که بفهمد آن مایع سیاه چطور می‌توانست چنین نقاب غلط ‌اندازی را بر چهره‌اش بزند، و با وجود آن قدرت خورندگی عظیم، چطور می‌توانست آن‌قدر بی‌خطر به‌نظر برسد. واقعاً چطور؟

نوآ تلاش کرد که تمام تار و پود مایع سیاه را بررسی کند، اما نتیجه‌ای نگرفت که نگرفت. هر چقدر هم که دقیق بررسی می‌کرد بی‌فایده بود، و هیچ پاسخی پیدا نمی‌کرد.

شرایط بسیار اضطراری بود، و نوآ از آن‌جا به بعد دیگر به کمک دو همراهش نیاز داشت! برای همین از قصد به آنها اجازه داد تا بتوانند هرج‌و‌مرج داخل دنیای تاریک را ببیند و متوجه اوضاع بحرانی بشوند، و خودشان را سریعاً به او برسانند. آن دو نیز دقیقاً همین کار را کردند. پادشاه الباس و سپونیا با حس کردن وضعیت بلافاصله حرکت کردند، و در یک چشم به هم زدن به نوآ در داخل دنیای تاریک پیوستند.

آن دو ارشد تمام اتفاقاتی که حین ظهور مایع سیاه افتاده بود را دیده بودند و در جریان ماجرا بودند. اما آنها نیز مانند نوآ سردرگم بودند، و نمی‌دانستند که دلیل این خورندگی به ظاهر بی‌آزار چیست! با این¬حال باید تلاش می‌کردند که ماهیت آن ماده را درک کنند. برای همین پادشاه الباس معطل نکرد، و برای بررسی مایع سیاه، مجموعه‌ای از آیتم‌ها را از درون وجودش بیرون آورد؛‌ چند تا بطری! او می‌خواست ببیند آیا بطری‌هایش می‌توانند مایع سیاه مرموز را بررسی کنند؟ آیا می‌توانند کار ناتمام ماده‌تاریک را تمام کنند، و همان‌جایی که شکست خورده‌ بود موفق شوند؟ امتحانش ضرری نداشت!

عملیات دومین بررسی مایع سیاه آغاز شد. و دوازده بطری با شکل‌ها و حکاکی‌های مختلف پروازکنان به سمت دنیای تاریک رفتند تا به آبشار کوچکی که از سر اژدها پایین می‌ریخت برسند و مطالعه‌اش کنند. پادشاه الباس و نوآ که طبق معمول برای هماهنگی آن عملیات به هیچ صحبتی نیاز نداشتند، و هر کدام از نقش خود به خوبی آگاه بودند. وظیفه حرکت دادن آیتم‌ها بر عهده نوآ بود، و هم‌زمان پادشاه الباس می‌بایست مطمئن می‌شد که خطوط طلایی داخل آیتم‌ها با ویژگی‌های منحصر به¬فرد آن ماده منطبق خواهند شد. شاید بطری‌ها می‌توانستند کاری انجام بدهند...

گویا بررسی دوم هم کارساز واقع نشد! و طولی نکشید که بطری‌ها هم شکست خوردند و به درک رفتند! پادشاه الباس تمام تلاشش را کرد که از آن مایع سر دربیاورد، اما فایده‌ای نداشت، آیتم‌های او نیز تقریباً به سرنوشت ماده‌تاریک دچار و در کسری از ثانیه ذوب شدند!

این اتفاق به‌قدری سریع بود که هیچ کاری از دست پادشاه الباس برنیامد، طوری‌که حتی وقت نکرد که قبل از ناپدید شدن تمام و کمال بطری‌ها، معناهای مختلفی را برای حکاکی‌های خود آزمایش کند، تا شاید بتواند به فرمول و ترکیب مورد نیازش برسد...

پادشاه الباس همان‌طور مبهوت و حیران از قدرت ناشناخته آن مایع ماند. و تنها واکنشی که توانست نشان بدهد این بود. «این دیگه چه کوفتیه!»

آن مایع هاله عجیبی با خود داشت، که به‌نظر می‌رسید که قادر به جذب کردن توجه‌ ارشد‌هاست، و با ایجاد سرابی از اطمینان، می‌تواند طعمه‌هایش را گیر بیندازد، و سپس ذوب‌شان کند! اما دقیقاً چرا این ویژگی را داشت، آن ویژگی از کجا ناشی می‌شد؟ دلیل این موضوع کاملاً نامشخص بود، و بررسی کردنش هم غیرممکن به‌نظر می‌رسید!

نوآ، پادشاه الباس، و سپونیا امواج ذهنی خود را به‌کار گرفتند تا آن ماده را بررسی کنند، اما حتی افکار آنها هم قبل از آن‌که بتوانند درباره‌اش اطلاعات ارزشمندی را جمع‌آوری کنند ذوب می‌شدند؛ چقدر عجیب!

نوآ سیاه‌چاله را مأمور کرده بود که یک بررسی کامل از بدنش بکند، تا مطمئن شود که اوضاعش روبه‌راه است، و دیگر اثری از آن ماده ملعون درونش نیست. و در حین این‌کار با حیرت پیش خود فکر کرد.

-"اصلاً واسه چی به اون ماده اعتماد کردم و دستم رو بردم توش؟"

وضعیت بدنی و داخلی نوآ کاملاً مساعد بود، و همه اعضایش به‌خوبی کار می‌کردند و هیچ مشکل خاصی نداشتند. پس خیالش راحت شد. دیگر اکنون تنها مشکلش فقط آن مایع سیاه‌ بود، که برایش حس‌های ناپایدار و غیرقابل ‌اعتمادی ایجاد کرده بود؛ همان اعتماد نابه‌جا و آرامش قلابی‌ای که وادارش کردند دستش را درون مایع ببرد! البته درنهایت این ویژگی به گو‌نه‌ای مرکز ثقل قدرت آن مایع حساب می‌شد، و باعث جذاببیت هر چه بیشترش!

ماده‌ای که افراد را گول می‌زند و سپس...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب تولد شمشیر شیطانی را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی