چپتر 2047 : میدان جنگ

رویداد آخرالزمانی قابل چشم‌پوشی نبود. چون بیش از یک‌چهارم سرزمین‌های بالایی به میدان نبرد تبدیل شده بود، جایی که هیولا و ارتش‌های آسمان و زمین با یکدیگر می‌جنگیدند.

کاملاً طبیعی بود که قدرت‌های دیگر سرزمین‌های جاودانه نیز وارد میدان شوند، و نوآ از اینکه اول اژدهاها را دید، شگفت‌زده نشد. دنیاهای فردی برای ورود به این نبرد بسیار ضعیف بودند و حاکمان قبلی احتمالاً قبل از تصمیم‌گیری برای ورود به این هرج و مرج، سعی می‌کردند مدتی اطلاعات جمع‌آوری کنند. این چهار موجود رده‌بالا و ارتششان تنها نیرویی بودند که نیازی به آمادگی نداشتند.

«من این فرصتو برای جمع کردن انرژی از دست نمیدم» نوآ قبل از اینکه چهار اژدها بتوانند چیزی بگویند فریاد زد.

«ما شانس بهتری برای اسیب زدن به اسمان و زمین پیدا نمیکنیم» اژدهای زمان تکرار کرد«من فرصت بهتری برای پیشرفت پیدا نمیکنم» نوا اعلام کرد «همیشه میتونید امیدتون رو روی من بزارید»

«فک کردم تو دیگه یه جنگجوی سرنوشت نیستی» اژدهای سبز نیشخند زد «نیستم» نوا خندید «اما باید قبل از اینکه کامل تو رتبه نهم قدم بزارم، آسمان و زمینو توی این موقعیت قرار بدم. شرط می بندم منضورمو می فهمی»

«واقعا توانایی تو در اسیب زدن به اسمان و زمین از ما بهتره» اژدهای زمان جواب داد «اما جانوران جادویی نبرد خودشونو دارن. مطمعن نیستم تا وقتی که اماده بشی و به نبرد نهایی ملحق بشی دووم بیاریم»

«هیولا طرف شما نیست» نوا سعی کرد اژدهاها را بترساند.

«برای تو هم همینجوریه، اما هنوز اینجایی» اژدهای سبز گفت.

نوا می‌دانست که نمی‌تواند اژدهای سبز را فریب دهد. این موجود شاهد به‌وجود آمدن دنیای آسمان و زمین بود و نسل خود را تا به حال حفظ کرده بود. اهدافش واضح بودند و ترفندها کارساز نبودند.

نوا قصد داشت از به خطر انداختن اژدهاها در این نبرد جلوگیری کند. آن‌ها منبعی قدرتمند بودند که امیدوار بود، آن‌ها را بهبود بخشد و یا در زمان نبرد نهایی علیه آسمان و زمین استفاده کند.

هیولا تهدیدآمیز و غول‌پیکر بود، اما آسمان و زمین توانایی طراحی راه‌حل را داشتند. ضعف موقتی که پس از نبرد به‌وجود می‌آمد، به نوآ زمان کافی می‌داد تا به یک موجود کامل رتبه نهم تبدیل شود. این زمان همچنین، آزادی کافی به او می‌داد تا تکنیک‌هایش را بهبود بخشد و قدم به راهی بگذارد که او را به اوج واقعی سفر تهذیب‌ برساند.

طرح او ساده اما مؤثر بود. با این حال، او دوست داشت که تمام دشمنان آسمان و زمین آم...